عاشقانه

سوک جی وون و یون جی وون هر دو در یک روز و با یک نام متولد شده‌اند و دشمنان دیرینه خانوادگی هستند. آن‌ها در یک مدرسه تحصیل کردند، اما همیشه با یکدیگر رقابت داشتند...

داستان این سریال درباره سه نفر است که از نظر خونی هیچ ربطی به هم ندارند، اما سال های نوجوانی خود را با هم سپری می کنند. آن‌ها با وجود این که زخم‌هایی را از والدین خود دریافت کرده‌اند، به یکدیگر تکیه می‌کنند.

جونگ وون یک آهنگسار، ناخواسته وارد یک ازدواج قراردادی با این‌ جی می‌شود؛ زنی که در شرکت NM با خدمات ازدواج‌های قراردادی مشغول به کار است و خودش تاکنون چهار ازدواج قراردادی داشته است. یک روز، صندوقی اسرارآمیز از دریاچه بیرون کشیده می‌شود که آن‌ها را به گرداب اسرار پشت پرده شرکت NM می‌کشاند…

دختر ۱۶ ساله ای بنام کیسی از کالیفرنیا به واشنگتن می رود تا همراه مادربزرگش زندگی کند، و در آنجا عاشق پسری بنام آدام می شود. اما وقتی که در دبیرستان ثبت نام می کند، در میابد که او، آدام، و همینطور دیگر دانش آموزان نخبه ی آنجا جادوگرند. کیسی با سردسته ی آن‌ها که دختری بنام دیانا است دوست می شود، اما همچنین می فهمد که میان دیانا و آدام رابطه ای وجود دارد...

داستان مردی به نام هه‌ جو که حاصل یک رابطه خارج از ازدواج بوده. و هیچ‌کس او را دوست ندارد، زیرا حتی خودش هم نمی‌داند پدر واقعی‌اش کیست. او به دلیل نداشتن خانواده، زندگی سرگردان و بدون هدفی دارد. روزی هه‌ جو تصمیم می‌گیرد تا پدرش را پیدا کند و در این مسیر، جو جه‌ می، نامزد سابقش، با او همراه می‌شود…

داستان یک عشق آسمانی بین تیتا و پدرو که به علت سنت‌ها و قوانین سخت خانوادگی تیتا او مجبور به ترک آن شده و باید جادوی آشپزی را فرا بگیرد، اما او حاضر به فراموش کردن عشق حقیقی خود نیست.

بونگ چول هی، یک مرد مجرد است که تمام دلایل لازم برای دوری ازدواج را دارد. در این درام، جونگ ها نا، یک کارمند دولتی که به ازدواج اعتقادی ندارد، به تیم “تشویق به ازدواج” منصوب می‌شود که هدف آن ترغیب بونگ چول هی به ازدواج است…

بک سا اون از یک خانواده سیاسی برجسته، به جوان‌ترین سخنگوی رئیس‌جمهور کره تبدیل شده است. او سه سال پیش با هونگ هی جو ازدواج کرد. هونگ هی جو به دلیل حادثه‌ای که در کودکی برایش اتفاق افتاده نمی تواند صحبت کند. او به عنوان مترجم زبان اشاره در دادگاه و تلویزیون کار می‌کند و ...

داستان از آنجایی شروع می شود که پسر نوجوانی به نام رایان اتوود به همراه برادرش اقدام به سرقت ماشین میکند که بعد ازکمی تعقیب و گریز توسط پلیس دستگیر شده وبه زندان می افتد.

داستان این سریال درباره اتفاقات پشت صحنه صنعت سرگرمی است جایی که اوه هان بیول به عنوان مدیر بخش روابط عمومی در کنار گونگ ته سونگ که ستاره بی عیب و نقص و محبوب مردم است کار میکند. این دو همیشه در حال دعوا با یکدیگرند اما..

چای یونگ جو یکی از اعضای سابق نیروهای ویژه ارتش است. او فردی شاداب و با استحکام ذهنی فوق العاده است که عادت به پنهان کردن احساسات واقعی خود دارد. درحال حاضر او به عنوان فروشنده برای یک شرکت تولید مشروب کار می کند. در طی 6 سالی که در این شرکت کار کرده توانسه عنوان پادشاه فروش را به دست آورد. او به کار خود و شاخه ای که در آن کار می کند بسیار پایبند است، اما به زودی و با خبر تعطیلی شعبه، یونگ جو سعی می کند با انجام ماموریتی از بسته شدن شرکت جلوگیری کند...

مردی 37 ساله در آستانه طلاق از همسرش ناگهان خود را درون بدن 18 ساله اش می بیند. او زندگی جدیدی را با نامی جدید شروع می کند تا به فرزندانش نزدیکتر شود و از آنها محافظت کند.

شن روو شین یک زن مجرد 34 ساله است که تصمیم می گیرد در برابر انتظارات ناعادلانه جامعه و محل کارش موضع بگیرد. او در مجل کارش بین دو مرد گرفتار میشود. یکی دستیار جوان تر و مورد اعتماد، و دیگری رئیسش. حالا او باید دید که او کدام یک را برای ازدواج انتخاب میکند.

جو یون هو یک گوینده ناشناس با 14 سال تجربه است. او تلاش می کند تا این شانس را داشته باشد که نامش توسط مردم به رسمیت شناخته شود. او همچنین به دلیل زخم عمیقی که از رابطه عاشقانه اش در گذشته در قلب خود دارد، دارای شخصیت دیگری به نام جوی هی ری می باشد...

پیشرفت در یک ایستگاه پخش سخت است و رقابت شدید است - اما زمانی که یک مجری خبر و هواشناس شروع به دوست داشتن یکدیگر می کنند، همه چیز بسیار پیچیده تر می شود.

پس از از دست دادن حافظه خود، یک ولیعهد با زندگی یک فرد عادی روبرو می شود و عشق فراموش نشدنی را به عنوان شوهر قدیمی ترین مجرد چوسون تجربه می کند.

یو جی هو یک داروساز و یک پدر مجرد است. او به طور اتفاقی با یک کتابدار به نام لی جئونگ این دیدار می کند و آن ها به همراه یکدیگر دید تازه ای نسبت به عشق و رابطه پیدا می کنند.

کانگ بیت نا یک قاضی بخش هجدهم جنایی در دادگاه منطقه مرکزی سئول است که در یک حادثه غیرمنتظره جان خود را از دست داد و جسد او توسط شیطانی به نام Justitia تسخیر شد، ماموریت این شیطان کشتن افراد جنایتکاری ست که دیگران را به سوی مرگ سوق می دهند، در همین حین یک روز او با کاراگاه باهوشی به نام «هان دا اون» آشنا می شود که...