داستان دوران جوانی کارل هاینریش مارکس و"جنی مارکس" و فریدریش انگلس در پاریس، بروکسل و لندن.

داستان پسر جوانی به نام سوریا که به بیماری نادری به نام عدم حساسیت مادر زادی به درد مبتلاست. این بدان معنیست که او نمی تواند درد را حس کند. لذا تصمیم می گیرد که ورزش های رزمی را بیاموزد و دزدان خیابانی را از بین ببرد.

دو نوجوان با بیماری مرگباری در بیمارستانی بستری شده و عاشق یکدیگر می‌شوند.

فیلادلفیا. هنگامی که مسئولان یک شرکت حقوقی از ابتلای یکی از وکلای شان، «اندی بکت» (هنکس)، به بیماری ایدز و همجنس خواه بودنش آگاهی می یابند، او را به دلایل ساختگی اخراج می کنند. «اندی» قصد دارد شرکت را به دلیل رفتار ناعادلانه و تبعیض آمیز به دادگاه بکشد، دست یاری به سوی وکیلی سیاه پوست به نام «جو میلر» (واشینگتن) دراز می کند.

داستان یک مجرم خرده پا که با مرخصی موقتی از زندان آزاد می شود و با فرار از دست نگهبانان، به قصد انتقام نزد افرادی می‌ رود که او را به قاتلی خونسرد تبدیل کردند.

داستان مردی که به دنبال گرفتن انتقام مرگ برادرش وارد دنیای مخوف خلافکاران زیرزمینی می شود.

کارآگاهی به نام «جان ترنت» (نیل) مأمور می شد تا «ساترکین» (پروخنو)، از مشهورترین نویسندگان رمان های هراس آور را که ناپدید شده، بیابد. «ترنت» در جریان تحقیقاتش، بدون این که متوجه باشد، وارد دنیای تخیلی رمان نیمه کاره ی «ترنت»، به نام «در کام جنون» می شود.

جری مگوایر مدیر برنامه‌ی بازیکنان ورزشی است و همیشه به دنبال یافتن کارها و موکلانی پر سود است اما دوستانش همیشه به او حسادت میکنند تا اینکه...

یک پلیس باید جلوی انفجار یک اتوبوس شهری را بگیرد. اتوبوسی که اگر سرعتش از ۵۰ مایل در ساعت پایین‌تر بیاید، بمبی که در آن جاسازی شده منفجر خواهد شد.

"سین ا" به همراه پسر خود "جون" به شهری که همسر مرحومش در آنجا به دنیا آمده نقل مکان می کنند.اما هنگامی که او تلاش می کند زندگی خود را از نو بسازد اتفاق ناگوار دیگری او را تحت تاثیر قرار می دهد...

«اریک» بخاطر دعوا از مدرسه اخراج شده است. او پس از مدتی به مدرسه ای شبانه روزی می رود که در آنجا دانش آموزان بزرگ تر، کوچکتر ها را تحت کنترل دارند...

یک دی جی سابق رادیو به دلیل اشتباه بزرگی که مرتکب شده به شدت ناراحت و غمگین است.او سعی می کند با کمک کردن به یک بی خانمان که ناخواسته قربانی اشتباه او شده است به رستگاری برسد...

«جادی» (ویتاکر)، سرباز سیاه پوست انگلیسی را اعضای ارتش آزادیبخش ایرلند می ربایند و محکوم به اعدام می کنند. «فرگوسن» (ری)، مأمور اجرای حکم، عامدانه به «جادی» مهلت فرار می دهد. با این همه «جادی» برحسب تصادف کشته می شود. حالا «فرگوس» به لندن می رود و سراغ «دیل» (دیویدسن)، دوست «جادی» را می گیرد...

خانواده فاربر برای گذراندن تعطیلات به خانه ویلایی خود در کنار دریاچه رفته اند. اما در بدو ورود با پیدا شدن سر و کله دو پسر خوش سیما - پیتر و پل - با لباس های گلف بر تن آرامش شان بر هم می ریزد...

داستان آشنایی لازارو، پسر کشاورزی که عده‌ای او را ساده ‎لوح می‎خوانند با تانکردی، پسری نجیب‎زاده که توسط آرزوها و تصوراتش نفرین شده است، می‎باشد.

دو دوست که از دوران کودکی با هم بوده اند، وقتی بزرگ می‎شوند کم کم به هم علاقه پیدا می‎کنند.

افسر سابق ارتش، کبیر، به عنوان معلم در کشمیر شروع به کار می‌کند. اوضاع زمانی که او دفتری را که سال پیش رها شده بود را پیدا می‌کند، به کلی تغییر می‌کند...

زنی سست اما خوش ذوق زمانی که از مردی حیله گر برای بازگرفتن ماشینش از یک دزد اهل بمبئنی کمک می‎خواهد خود را درگیر تجربه‎ای دگرگون کننده می‎سازد.