۲۵۰ فیلم برتر

یک تکنیک نو ظهور در علم پزشکی، به یک مامور مخفی اجازه می دهد تا ظاهر خود را بطور کامل شبیه یک تبهکار مشهور کرده و از این راه در گروه او نفوذ کند...

در آخرین فیلم صامت چاپلین، او در مقابل جامعه ی مدرن، عصر ماشین ها و پیشرفت بر می خیزد. در ابتدا او را می بینیم که دیوانه وار تلاش می کند تا با خط تولید سفت کردن پیچ و مهره ها همراه شود. او برای آزمایش با یک دستگاه تغذیه ی اتوماتیک انتخاب شده است اما اتفاقات ناگواری که پیش می آید باعث می شود تا رئیسش تصور کند که او دیوانه شده است و چارلی به یک بیمارستان روانی منتقل می شود...

کودکی به نام «تو تو» عاشق سینماست و از کوچکترین فرصت ممکن برای دیدن فیلم استفاده می‌کند. او کار در سینما را دوست دارد ولی مادرش و آپاراتچی سینما(آلفردو)، مخالف این قضیه هستند. با این حال، «توتو» برای رسیدن به هدفش راه‌های مختلفی را امتحان می‌کند.

این فیلم ، داستان زندگی فیلیپ پوتزو دی بورگو اشراف زاده ای است که از سال ۱۹۹۳ و بعد از سقوط با چتر ، از گردن به پایین فلج شده است و …

در دوران جنگ جهانی دوم، یک آمریکایی ماجراجو به نام «ریک»، کافه‌ای را در شهر کازابلانکا(در کشور مراکش) اداره می‌کند. او با دیدن معشوقه‌ی سابق خود که اکنون با فرد دیگری ازدواج کرده است، خاطرات گذشته‌ی خود را مرور می‌کند.

پس از انفجار یک قایق در لنگرگاه سن پدرو، پلیس ۲۷ جسد و مقداری مواد مخدر به ارزش میلیونها دلار را در کنار این قایق منهدم شده پیدا می کند. تنها نجات یافتگان این حادثه نیز که دچار سوختگی شدید شده اند تعدادی تروریست مجارستانی و مردی به اسم وربرل کینت می باشند...

سامورایی سالخورده تسوگومو به خانه سامورایی سایتو (مشاور معاون ارشد قصر) می رسد و از او می خواهد که یک خودکشی آیینی در ملک انجام دهد، که سایتو فکر می کند نقشه ای برای به دست آوردن ترحم و شغل است. سایتو به تسوگومو از سامورایی دیگری به نام موتومه چیجیوا می گوید که به عنوان یک حیله تهدید به خودکشی کرده بود، اما مجبور شد این کار را انجام دهد. وقتی تسوگومو فاش می کند که چیجیوا داماد او بوده است، این افشاگری باعث درگیری شدیدی می شود.

در بحبوحه جنگ جهانی دوم شرایط زندگی مردم ژاپن به شدت بحرانی شده است. در این میان، یک پسر نوجوان به همراه خواهرش، برای بقا تلاش می کنند.

در اواخر قرن نوزدهم در لندن، رابرت انجیر، همسرش جولیا و آلفرد بوردن بعنوان دستیاران یک شعبده باز باهم کار می کنند. جولیا بر اثر یک تصادف در حین اجرا جان میدهد و رابرت، آلفرد را بخاطر مرگ همسرش سرزنش می کند و رابطه دوستانه بین آن‌ها جایش را به دشمنی میدهد. بعد از مدتی هردو شعبده باز هایی مشهور، و رقبایی سرسخت برای یکدیگر می شوند و در اجرای یکدیگر خرابکاری می کنند. وقتی آلفرد یک حقه ناب را روی صحنه اجرا می کند، رابرت غرق در تلاش برای فاش کردن راز رقیبش می شود و این کار او عواقب غم انگیزی را به دنبال دارد.

یک نئونازی سابق تلاش می کند تا مانع برادر کوچکترش شود که همان مسیر اشتباه او را تکرار نکند.

پلیسی جوان به نام «بیلی کاستیگان» (دی کاپریو) مأموریت می یابد تا در محفل خلافکاری تنگ و به شدت مراقبت شده ی «فرانک کاستلو» (نیکلسن) نفوذ کند. از طرف دیگر، «کالین سالی ون» (دیمن) به مأموریت از طرف «کاستلو» موفق می شود در دستگاه پلیس نفوذ کند...

در ادامه مسیر اسطوره ای و معنوی پل آتریدس ، او در حالی که به دنبال انتقام از توطئه‌گرانی است که خانواده‌اش را نابود کرده‌اند، با چانی و فرمن‌ها متحد می‌شود. در این مسیر او با یک انتخاب دشوار بین عشق زندگی خود و سرنوشت جهان مواجه می شود، پل سعی دارد به هرقیمتی که شده از آینده ی وحشتناکی که فقط او توانایی پیش بینی آن را دارد، جلوگیری کند.