کاناپه

بلا بکستر زن جوانی است که توسط یک دانشمند کافر به زندگی بازگردانده شده است، بلا با یک وکیل فاسد در یک ماجراجویی طوفانی در سراسر قاره ها گشت و گذار می کند. او فارغ از تعصبات زمانه خود، در هدف خود برای دفاع از برابری و رهایی انسان ها تلاش می کند.

داستان سه مادر پُرکار که هیچگاه از زحماتشان قدردانی نمی شود. بنابراین برای خلاص شدن از زندگی روزمره، تصمیم می گیرند خودشان را از قید و بندهای زندگی رها کرده و برای شاد بودن آزادی عمل بیشتری را در اختیار خود قرار دهند.

داستان درباره دو متخصص به نامهای «دیلان» و «جیمی» است که به دلیل مشغله فرصتی برای یافتن دوست و همراه ندارند. آنها توافق می کنند که ارتباط نزدیک و بی قید و شرطی داشته باشند...

آنا یک کارآموز بلندپرواز است که رویای شغلی در دنیای هنر را در سر می پروراند و در عین حال سعی می کند کلر رئیس خود را تحت تاثیر قرار دهد. هنگامی که او در یک سفر کاری در بخش درجه یک هواپیما صندلی رزرو می کند، به طور اتفاقی جوانی زیبا به نام ویل را ملاقات می کند، که او را با رئیسش اشتباه می گیرد و ...

داستان در مورد مرد مهربان و زن پرستی است که به بازسازی ان ها کمک میکند ...

فردی به نام "مالی" اپلیکیشنی ساخته که به کاربرانی که سرشان شلوغ است اجازه می دهد برای پیدا کردن فردی که به همراهش به مهمانی بروند، درگیر سایت های دوست یابی و عشق و عاشقی نشوند. یکی از سرمایه گذاران می خواهد مالی خود این اپلیکیشن را امتحان کند و برای همین او را مجبور به انجام این کار می کند.

بی و بن شبیه یک زوج عالی به نظر می‌رسند، اما پس از اولین قرار شگفت‌انگیز، اتفاقی می‌افتد که جاذبه‌های آتشین و داغ آن‌ها را سرد می‌کند - تا زمانی که به‌طور غیرمنتظره‌ای در یک عروسی که در استرالیا برگزار می شود، این دو مجددا با یکدیگر روبرو می شوند. در این موقعیت آنها کاری را انجام می دهند که هر دو بزرگسال بالغی انجام می دهند: تظاهر به یک زوج خوشبخت بودن!

زن جوانی با ارسال پیامک های عاشقانه به شماره تلفن همراه قدیمی نامزدش تلاش می کند تا از درد مرگ نامزدش بکاهد و با مردی که شماره دوباره به او اختصاص داده شده ارتباط برقرار می کند.

زن جوانی قصد دارد ضمن شرکت در مهمانی سالانه ی خانواده ی دوستش ، به دوست خود پیشنهاد ازدواج دهد. اما…

زویی یک دانشجوی باهوش است که مصمم است ایده های مرسوم عشق و دوستیابی را به چالش بکشد. زندگی او به زودی زیر و رو می شود زمانی که یک فرد مبتلا به فراموشی به اشتباه فکر می کند که او دوست دختر او است که اتفاقاً نام زوئی را نیز دارد.

داستان فیلم «روبات ها» در دوران پیشرفته‌ای روایت می‌شود که در آن ربات‌ها به‌عنوان خدمتکار و کارگران برای انسان‌ها استفاده می‌شوند تا در آسان تر شدن زندگی به آنها کمک کنند، چارلز با دختری به نام الین قرار می گذارد و به ربات شبیه خود دستور می دهد که به جای او به قرار ملاقات برود و الین را تحت تاثیر قرار دهد. اگرچه قرار آنها به خوبی پیش می رود...

یک ملاقات تصادفی در فرودگاه، دو فرد متاهل را به شبی فراموش نشدنی پر از هیجان، میل و وسوسه در شهر نیویورک می برد.