Eli Roth

یک دیوانه تبردار پس از پایان ناآرامی جمعه سیاه، ساکنان پلیموث-ماساچوست را به وحشت می اندازد. با انتخاب قربانیان یک به یک، قتل های انتقام جویانه به ظاهر تصادفی به زودی بخشی از یک نقشه بزرگتر و شوم می شود.

گروهی از دانشجویان فعال به آمازون سفر میکنند تا از جنگلی انبوه محافظت کنند اما چندی بعد متوجه می شوند که تنها نیستند ,و هیچ کار خوبی با مجازات نمی رود.

داستان پسربچه ‎ی یتیمی که برای ادامه‌ی زندگی، به عمارت عمویش می‌رود. او پس از مدت کوتاهی درمی‌یابد که عمویش به همراه یکی از همسایه‌ها، دو جادوگر هستند که در تلاشند تا پیش از نابودی دنیا، ساعتی را که در داخل یکی از دیوارهای عمارت جاسازی شده پیدا کنند. اما…

سه دختر جوان آمریکایی به نام‌های بِت، ویتنی و لورنا که در اروپای شرقی در حال مسافرت و خوش‌گذرانی هستند، با دختر اروپایی زیبا و قدبلندی به نام الکس آشنا می‌شوند. دخترها با وسوسهٔ الکس تصمیم می‌گیرند به مسافرخانه‌ای در حومهٔ شهر بروند، اما این مسافرخانه همان مسافرخانه‌ای است که قاتلان یک سازمان مخوف زیرزمینی، مسافران را شکار می‌کنند و به قتل می‌رسانند…

سه جهانگرد در جست و جوی هیجان و ماجرا، صحبت شهرکی در اسلواکی را می شنوند که جمعیت مذکرش به خاطر جنگ داخلی کاهش یافته و تصمیم می گیرند به آن شهرک پرت و ناآشنا بروند...

داستان فیلم درباره‌ی پدری خونسرد و آرام هست که هنگامی که گروهی به خانواده‌اش آسیب می‌رسانند، به فردی خشن تبدیل شده و تصمیم به انتقام سختی می‌گیرد و…

یک پدر وفادار بنام ایوان ( کیانو ریوز ) در یک شب بارانی به دو دختر ( لورنزا ایزو و بانو آنا د آرماس ) که در باران مانده اند و در خانه او را می زنند پناه میدهد , ایون سعی میکند برای آنها تاکسی بگیرد تا آنها را به مقصد برسند اما دو دختر در مورد قصد خود دروغ گفته اند و ....