دانمارک

یک درام با محوریت دو جنگجو در گروه مقاومت هولگر دانسکه در جنگ جهانی دوم.

دینا در دهکده ای که در آبدره ای در شمال نروژ دهه 1860 بزرگ می شود. او در کودکی به طور تصادفی مادرش را می کشد و عشق پدر ثروتمندش را از دست می دهد. او بزرگ می شود تا یک زن باهوش، زیبا باشد تا با یک فرانسوی ثروتمند ازدواج کند.

جیکوب مرد جوانی است که به بدست آوردن همه خواسته هایش عادت کرده. او سالهای زیادی را با خوشحالی نزد شریک زندگی خود یورگن سپری کرده و یک روز تصمیم می گیرد سوال بزرگی از او بپرسد..

سون و بیانه برای یک قصابی در شهر کوچکی در دانمارک کار می کنند.آنها که از غرور رئیس خود به ستوه آمده اند،تصمیم می گیرند قصابی خود را تاسیس کنند.پس از شروعی ناامید کننده،اتفاقی تاسف بار همزمان با سفارش مقدار زیادی گوشت به وقوع می پیوندد و...

زلاتان ابراهیموویچ، پسر مهاجران بالکان، متولد سوئد، پس از یک کودکی سخت، قهرمان چندین دهه فوتبال سوئد می شود.

سیسلی پس از اینکه نامزدش در یک حادثه رانندگی مجروح شده و از کمر به پائین فلج می شود دچار افسردگی عمیقی می شود. او با نیل پزشک بیمارستانی که نامزدش بستری است رابطه ای مخفیانه آغاز می کند.رابطه ی آنها وقتی پیچیده می شود که مشخص می شود همسر این پزشک راننده ای است که با نامزد او تصادف کرده است..

زمانی که غول های وحشتناک شهر کوچک او را تهدید به نابودی می کنند، یک نوجوان باید با بدترین ترس های خود به روش های خطرناک تر مقابله کند.

سول هفت ساله روز را در خانه پدربزرگش می گذراند تا یک مهمانی غافلگیرکننده برای پدر سول، توناتیوه برگزار کند. با محو شدن نور روز، سول متوجه می شود که دنیای او به طور چشمگیری تغییر می کند.

داستان لودویگ کالن که رویای همیشگی خود را دنبال کرد: ساختن هله برای او ثروت و افتخار به ارمغان بیاورد.

هنگامی که یک مستعمره صلح آمیز در لبه کهکشان خود را در معرض تهدید ارتش ظالم نایب بالیساریوس می بیند، کورا، زن جوانی با گذشته اسرارآمیز را به دنبال جنگجویان سیارات همسایه می فرستند تا به آنها در موضع گیری کمک کنند.

در طول جنگ جهانی اول، یک زن جوان انگلیسی به نام ورا بریتین تحصیلات خود را در دانشگاه آکسفورد به تعویق انداخت تا به عنوان پرستار گروه کمک داوطلبانه در لندن و خارج از آن خدمت کند. پس از جنگ، او برای خواندن تاریخ به آکسفورد باز می‌گردد و بعداً نویسنده، فمینیست و صلح‌طلب می‌شود.

الیوت، یک ماهیگیر جوان با صدایی خارق‌العاده، زمانی که توسط مدیر موسیقی موفق و مشهور سوزان کشف می‌شود،فرصتی را برای ستاره شدن بدست می آورد که شاید دیگر چنین موقعیتی برای اون اتفاق نیفتد.

باب بلچر، با همسر همیشه خوش بین خود لیندا(جان رابرتس) و سه فرزندش، تینا (دن مینتز)، ژنِ احمق (اوژن میرمن) و لوئیزِ باهوش (کریستن شال)، رستوران همبرگری را در شهر ساحلی اداره می کند.

نازی ها در سال 1945 یک پایگاه مخفی در نیمه تاریک ماه ایجاد کردند و در آنجا پنهان شدند و قصد دارند در سال 2018 به قدرت بازگردند.

جولیان، یک قاچاقچی مواد مخدر که در بانکوک است، وقتی مادرش او را مجبور می کند که هر کسی را مسئول مرگ برادرش است، پیدا کند و بکشد، زندگی اش پیچیده می شود.

داستان دختر زیبایی به نام جسی که برای موفقیت بیشتر به لس انجلس می اید تا مدلی برجسته شود.

زن جوانی در یک زمین بازی به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده و یکی از دستانش گم شده است. بالای سرش مردی کوچک از شاه بلوط آویزان است.

در اواخر قرن نوزدهم، یک کشیش جوان دانمارکی برای ساختن کلیسا و عکاسی از مردم ایسلند به قسمتی دورافتاده از ایسلند سفر می کند. اما هر چه بیشتر به عمق سرزمین نابخشودنی وارد می شود، بیشتر از هدف، رسالت و ماموریت خود دور می شود.