دختری از آمبالا به نام کاویا پراتاپ سینگ در شرف ازدواج است. هنگامی که او برای خرید "دای لاک کا گاگرا" خود به دهلی می رود، با هامپتی شارما، یک دهلیایی بی خیال، آشنا می شود و عاشق او می شود.

استاد دانشگاهی بیمار شده و در بستر مرگ قرار گرفته است. دانشجویان آخرین سال کلاس او اکنون در کنار او هستند، و خاطرات را بازگو می کنند...

دو زوج از نسل های مختلف پس از ازدواج با مسائل خود روبرو می شوند.

راجو، یک باربر است که به سختی معاش می گذراند، او عاشق دختری ثروتمند از روستا می‌شود. راجو سعی می کند با گول زدن پدر این دختر، به هدف خود که ازدواج با دخترش است، برسد

مردی عاشق یک دختر شهری می‌شود و می‌خواهد روزی با او ازدواج کند چرا که ازدواج با او باعث می‌شود جایگاه اجتماعی‌اش بالاتر برود.

دن (وارون داوان) جوان 21 ساله ای می باشد که به شکل مرموزی عاشق دختری می شود ولی یک مشکل اجتماعی دارد.

داستان پسر جوانی که پس از اینکه خانواده اش در جریان یک سرقت از بانک به قتل می رسند، به دنبال گرفتن انتقام گرفتن از عاملان این حادثه ی تلخ می باشد.

داستان فرزندان دو خانواده مخالف و رقیب هم که پس از جدایی 15 ساله مجددا یکدیگر را ملاقات می کنند.

داستان یک مرد جوان بیکار ساکن شهری کوچک که تمام شانس‎هایش را امتحان می‎کند تا کسب و کار خود را در زمینه‎ ی پوشاک آغاز ‎کند.