زندگی یک سرآشپز برجسته زمانی که نگهبان خواهرزاده جوانش می شود تغییر می کند.

یک شب دختری به نام گریس که از دست تعدادی گانگستر در حال فرار است به شهر داگویل پناه می برد. روز بعد ساکنان داگویل در یک نشست همگانی به ماندن گریس رای می دهند به این شرط که او بتواند در طی دو هفته همدردی آنها را جلب کند. گریس در میابد که پشتیبانی اهالی دهکده از او، بهایی دارد که باید بپردازد...

پس از فرار از دست ماز، گلادرزها در حال حاضر با مجموعه جدیدی از چالشها در جاده ی بی انتها با چشم اندازی مملو از موانع غیر قابل تصور روبرو می شوند.

پس از خیانت تیریسا و به دام افتادن تعدادی از افراد و دوستان تامِس به دست ویکِد، تامس به فکر نجات دادن افراد به دام افتاده از جمله مینهو ،یکی از دوستانش، می افتد و با عملیاتی سخت یک کانتینر از افراد مصون (افرادی که نسبت به ویروس فیلر مصون هستند و برای درمان و واکسن سازی دارو به آنها نیاز است) را نجات می‌دهد اما مینهو در بین آنان نیست ولی تامس و دوستانش نا امید نمی‌شوند و به کمک گَلی که در فیلم اول تصور کردیم مرده است ( اما زنده مانده) به داخل شهری می‌روند که پایگاه اصلی ویکد است و با دیوار های بلند احاطه شده...

پرتره صمیمی زنی که برای مراقبت از مادر در حال مرگش به خانه بازمی گردد. داستانی ظریف و ظریف از یک خانواده از هم پاشیده، این داستان به بررسی مضامین جهانی رها شدن، پیری، پذیرش و رستگاری می‌پردازد.

استاد ادبیات، «دیوید کپش» (کینگزلی) با این که پا به سن گذاشته، اما هنوز تن به زندگی مشترک نداده است. تا این که با یکی از شاگردان جوانش، دختری کوبایی – امریکایی به نام «کونسوئلا کاستیلو» (کروس) رابطه برقرار می کند. حالا «دیوید» هم از صمیمی شدن با «کونسوئلا» دوری می کند و هم وسوسه ی حضور مداوم او را نمی تواند کنار بگذارد. این رابطه ای است که «کپش» پیش از این تجربه نکرده است.

«اجکوم» (هنکس) سر نگهبان بخش محکومان مرگ یک زندان ایالتی است. یکی از زندانیان، سیاه پوست تنومند و قوی هیکلی به نام «جان کافی» (دانکن) است که به اتهام قتل دو دختر بچه، به اعدام محکوم شده، در حالی که نیروی خارق العاده ی شفابخشی دارد.

سال ۱۹۵۴ تدی دنیلز، یک مارشال امریکایی، برای تحقیق در مورد ناپدید شدن یکی از بیماران بیمارستان روانی اشکلیف به جزیره شاتر می رود. تدی با تحقیقات زیرکانه و مهارتش، خیلی زود سر نخی از معما بدست می آورد...

کری وایت یک دختر نوجوان تنها و به طرز دردناکی خجالتی با قدرت تله‌کینتیک است که با قلدری مکرر همکلاسی‌هایش و مادر مذهبی و سلطه‌گرش به آرامی تا مرز جنون پیش می‌رود.

دختری خود رای، برای شام شکرگذاری، مادرش را که در آستانه مرگ است، به همراه بقیه خانواده اش به آپارتمان کوچک خود دعوت می کند...

مامور فدرال، «الیوت نس» یک تیم کوچک تشکیل می دهد تا سردسته خلافکاران شیکاگو، «آل کاپون» را پای میز محاکمه بیاورد.

به کارمند یک شرکت خصوصی اطلاعاتی معتبر مأموریت داده میشود تا در یک گروه هرج و مرج طلب که اقدام به حملات مخفیانه به شرکتهای بزرگ می کنند نفوذ کند...

پس از اینکه حافظه توماس پاک می شود، وی خود را به عنوان یکی از اعضای گروهی می بیند که در مارپیچی گرفتار شده اند و باید به کمک دیگر اعضا راه فرار خود از وضعیت کنونی را هموار کنند.

داستان زنی که تصمیم می گیرد علیرغم مخالفت ساکنان محلی مودب اما بی رحم منطقه، یک کتابفروشی دایر کند. تصمیمی که به یک مبارزه سیاسی تبدیل می شود.

داستان درباره دو متخصص به نامهای «دیلان» و «جیمی» است که به دلیل مشغله فرصتی برای یافتن دوست و همراه ندارند. آنها توافق می کنند که ارتباط نزدیک و بی قید و شرطی داشته باشند...