در طول یک کنسرت نگهداری از کودک، یک دانش آموز دبیرستانی توسط یک تماس گیرنده شوخی تهدیدآمیز مورد آزار و اذیت قرار می گیرد.

داستان این فیلم نیز زندگی نامه ی فردی است به نام سام چیلدرز که خود فروشنده ی مواد مخدر بوده که بعد ها ناجی کودکان بسیاری می شود. داستان از این قرار است که ناجی توبه کرده ی ما پس از آنکه سبک زندگی خود را تغییر می دهد تصمیم می گیرد به شرق افریقا برود تا از کودکان بی گناهی که در ان مناطق زندگی می کنند حمایت کند و مانع از ربوده شدن، به کار گرفته شدن و به جنگ فرستاده شدن آنها شود. اما او این کار را به سبک خودش انجام می دهد و خود اسلحه به دست می گیرد و به جنگ با دلالان کودک میرود.

C.I.A سابق جاسوس باب هو سخت‌ترین وظیفه‌اش را تا به امروز انجام می‌دهد: مراقبت از سه بچه دوست دخترش که دقیقاً با معشوقه‌ی مادرشان گرم نشده‌اند.

در قرن بیست و دوم، و در یک شهر پیشرفته ، دانشمندی باهوش به نام تنما، Astro Boy ، یک کودک روباتیک با قدرت فوق العاده، دید اشعه ایکس و توانایی پرواز را می سازد. Astro Boy به کاوش در جهان و یافتن مقبولیت می پردازد و در این فرآیند یاد می گیرد که انسان بودن چیست و کمی از احساسات انسانی را درک میکند. او که متوجه شد دوستان و خانواده اش در مترو سیتی در خطر هستند، از قدرت باورنکردنی خود برای نجات همه چیزهایی که دوست دارد استفاده می کند.

داستان فیلم در مورد دو دانش آموز کلاس هشتمی است که با وجود تفاوت های بسیاری که با هم دارند، احساسی عاشقانه به یکدیگر پیدا می کنند...

«تام پاپرز» که با پدرش که یک جهانگرد بوده, رابطه چندانی نداشته . خودش هم وقت کمی را با بچه هایش می گذراند و اکثر اوقات مشغول کارش است. یک روز پدرش برای او هدیه ای غیر منتظره می فرستد: شش پنگوئن. پاپرز که از هدف پدرش از فرستادن این پنگوئن ها سر در نمی آورد، تصمیم میگیرد از شر آن‌ها خلاص شود. اما ...

داستان واقعی زندگی بارت میلارد، یک خواننده‎ ی مستعد که دوران کودکی بسیار سختی را با پدر بداخلاقش گذارند و در جوانی تصمیم گرفت تا آهنگی را در مورد ارتباط شکننده ‎اش با پدر خود بخواند.

یک نویسنده مشهور که محدود به ویلچر می باشد، به یک روستای کوچک می رود و در آنجا با یک مادر بیوه و سه فرزندش آشنا می شود، کسی که به او در بدست آوردن دوباره شوق نویسندگی کمک می کند...