الویس که پس از اخراج بدون تشریفات توسط بهترین مرد از طریق پیامک از وظایف خدمتکار خلاص شده بود، تصمیم می گیرد به هر حال در مراسم عروسی شرکت کند، اما خود را با پنج مهمان ناخواسته دیگر در میز مخوف 19 می بیند.

«ویلیام پریش» (هاپکینز) مردی است بسیار ثروتمند و ذی نفوذ که یک امپراتوری چند رسانه ای جهانی را سرپرستی می کند. او یک شب علایم سکته ی قلبی را در خود احساس می کند و مردی اسرارآمیز و بیگانه به نام «جو بلک» (پیت)، که در اصل ملک الموت است، به دیدار او می آید...

یک زن خانه دار منهتن پس از بازدید از یک درمانگر محله چینی ها زندگی خود را دوباره ارزیابی می کند.

یک مادرخوانده پری جوان بی‌مهارت به تنهایی وارد عمل می‌شود تا با ردیابی دختر جوانی که درخواست کمکش نادیده گرفته شد، ارزش خود را ثابت کند.

هوبی دوبوا علیرغم ارادتش به زادگاهش سالم (و جشن هالووین آن)، چهره ای تمسخر آمیز برای کودکان و بزرگسالان است. اما امسال، چیزی در شب اتفاق می افتد، و این وظیفه هوبی است که هالووین را نجات دهد.

زنی به امید آن که بتواند برادر بیمارش را نجات دهد، قبول می کند که در یک بازی سادیسمی که توسط یک فرد روانی برگزار می شود شرکت کند...

نظامی نابینا، «سرهنگ دوم بازنشسته فرانک اسلید» (پاچینو) راه و رسم لذت بردن از زندگی را به یک دانش آموز دبیرستانی «چارلی سیمز» (اودانل) می آموزد.

فیلم "انسانها" در زمان قبل از جنگ در مرکز شهر منهتن قرار دارد، داستان شبی که در آن خانواده بلیک برای جشن شکرگزاری جمع می شوند. اما ...

محکوم سابقی با پسری از خانه ای بحران زده، رابطه ی دوستی بر قرار می کند.

یک پدر سالخورده و دائم الخمر به همراه پسر خود سفری از مونتانا به نبراسکا را آغاز می کند تا جایزه یک میلیون دلاری یک قرعه کشی را بدست آورد...

داستان فیلم در مورد یک زن میانسال می باشد که از همسر خود جدا شده است و با یک خواننده بازنشسته آشنا می شود. آن دو در می‌یابند که عشق در هر سنی می تواند آغاز شود...

داستان دختر 16 ساله ای را روایت میکند که مادربزرگ پیرش که اکنون در بستر مرگ است, رازهایی را برایش بازگو میکند که او را دچار سردرگمی میکند

هنگامی که نایلز و خدمتکارش در عروسی پالم اسپرینگز ،به دنبال یک فرصت برای فرار هستند ، اما اوضاع پیچیده می شوند ، زیرا آنها قادر به فرار نیستند.

در این مستند تخیلی دو تنیس باز بزرگ جهان، در بازی های سال 2001 برای هفت روز با هم مسابقه می دهند.

«وارن اِشمیت» در سن 66 سالگی، پس از سالها کار در یک شرکت بیمه، بازنشسته می‌شود. از طرفی دیگر به زودی قرار است مراسم عروسی دخترش برگزار شود ولی «وارِن» مخالف شکل‌گیری این وصلت بوده و از داماد خوشش نمی‌آید.