هرکول پسر زئوس، نه انسان است و نه از خدایان. او خانواده اش را از دست می دهد و سال ها رنج و سختی می کشد، و بعد از آن به خدایان پشت می کند و می فهمد تنها با ریختن خون در جنگ می تواند به آرامش برسد.

نبرد استالینگراد. «واسیلی» (لو) تک تیزاندازی اهل اورال است که در سال 1942 به استالینگراد منتقل شده؛ و «سرگرد کونینگ» (هریس) آلمانی، استاد تک تیزاندازی است که به هر وسیله ای شده تصمیم گرفته دشمن قدرش را از میان بردارد.

لوپر در «مادر» نقش یک آدمکش حرفه‌ای را بازی می‌کند که از مخفی‌گاه بیرون می‌آید تا از دخترش محافظت کند، و در همین حین از چنگ مردانی خطرناک نیز بگریزد.

سریال «سرگذشت ندیمه» داستان «گیلیاد» (Gilead) را روایت می‌کند، جامعه‌ای که قبلاً بخشی از ایالات متحده بوده و اکنون به استقلال رسیده است. بعد از فجایع زیست محیطی و کاهش تولد، گیلیاد حالا توسط یک رژیم بنیادگرا رهبری می‌شود که رفتار درستی با زنان ندارد و آن‌ها را در انحصار دولت می‌پندارد.

شکسپیر جوان تنگدست و خالی از ایده , زن ایده آلش را ملاقات می کند ؛ که الهام بخش او برای نوشتن یکی از نمایشنامه های مشهورش می شود.

در سال 1554 و پس از مرگ هنری هشتم کشور انگلستان در شرایط بحرانی به سر می‌برد. ملکه، فردی متعصب و نازاست که روزهای پایانی عمرش را سپری می‌کند. جانشین او یعنی خواهرش «الیزابت»، عقایدی کاملا متفاوت نسبت به بقیه دارد و چندان به سنت‌های انگلستان، پای بند نیست.

«فرانک پری» به چهارده سال حبس محکوم شده است و دوره اش را می گذراند. وقتی به او خبر می رسد که دخترش دچار بیماری سختی شده است، او تصمیم به فرار می گیرد...

«باسانیو» (فاینز) برای خواستگاری از «پورشیا» (کالینز) به سه هزار سکه نیاز پیدا می کند و دوستش، «آنتونیو» (آیرونز) برای تهیه ی این پول به نزول خوار یهودی، «شایلاک» (پاچینو) روی می آورد. اما «شایلاک» به شرطی این پول را در اختیار «آنتونیو» می گذارد که در صورت بازپرداخت نشدن وام در تاریخ مقرر، «آنتونیو» به جایش تکه ای از گوشت بدنش را تقدیم کند.

یک ملاح ایرانی به نام سندباد در تلاش برای یافتن کتاب جادویی صلح , یک اثر مرموز است که Eris , الهه فاسد یونانی هرج و مرج , در نهایت او را برای دزدی تعیین کرده‌است ! اگر او در این جستجو موفق نشود , دوست دوران کودکی او پرنس Proteus از سیراکوز مجازات اعدام را به دست خواهد آورد در حالی که Eris جایگاه مطلوب قدرت

داستان عروج حضرت مسیح (ع) از دید یک فرمانده مقتدر رومی به نام کلاویوس و همراهش لوسیوس که ماموریت می یابند تا مطلع شوند چه اتفاقی برای حضرت مسیح (ع) پس از به صلیب کشیده شدن رخ داد.

در آخرین روزهای جنگ جهانی دوم، «ژنرال داگلاس مک آرتور» تصمیم گرفت به قولی که در سال 1942 داده بود، وفا کند و دوباره پس از عقب نشینی اجباری از فیلیپین، به آن جا برگردد. بیش از پانصد سرباز امریکایی در اردوگاهی در فیلیپین اسیر ژاپنی ها بودند و با آنان رفتاری بی رحمانه صورت می گرفت و «مک آرتور» می خواست مطمئن شود که این سربازها صحیح و سالم به کشورشان باز می گردند.

در اوایل قرن شانزدهم کشیش آلمانی "مارتین لوتر" که به دلیل عقاید ماتریالیسم خود از طرف کلیسا طرد شده جنبشی را آغاز می کند که منجر به اصلاحات می شود...