پسر جهنمی که بین دنیای ماوراالطبیعه و انسان‌ها گرفتار شده است نبردی قدیمی را برای گرفتن انتقام آغاز می‌کند.

زمانی که پسری کشاورز به نام جک برای سرزمین و عشق اش نسبت به یک پرنسس مبارزه می کند، دنیای انسان ها و غول ها به یکدیگر مرتبط می شود که این موضوع سبب جنگی تاریخی میان نژاد انسان ها و غول ها می گردد...

زمانی که پو به عنوان رهبر معنوی دره صلح انتخاب می شود، وظیفه ی او این است که یک جنگجوی اژدهای جدید بیابد و به او آموزش های لازم را بدهد، با این حال با پیدا شدن سر و کله یک جادوگر قدرتمند و خطرناک که قابلیت تغییر شکل را دارد، اوضاع به سرعت تغییر میکند و تمام توجه و تمرکز پو صرف مبارزه و حفظ سلامت اهالی دره صلح می شود، اما در این راه او دوست جدیدی پیدا می کند که ...

در سرزمینی که سفید برفی زندگی می کند وی تنها شخصی است که از ملکه آن سرزمین زیباتر است و به همین دلیل، ملکه قصد کشتن سفید برفی را دارد. از این رو ملکه یک شکارچی ماهر را برای کشتن او می فرستد. شکارچی که در میابد نمی تواند این دختر بی گناه را به قتل برساند، تصمیم می گیرد به او در شکست دادن ملکه ی شرور کمک کند...

آدمکشی برای کشتن مردی که تا به حال ندیده قدم به جزیره ای می گذارد و تصمیم می گیرد تا رسیدن او در جزیره بماند...

هرکول پسر زئوس، نه انسان است و نه از خدایان. او خانواده اش را از دست می دهد و سال ها رنج و سختی می کشد، و بعد از آن به خدایان پشت می کند و می فهمد تنها با ریختن خون در جنگ می تواند به آرامش برسد.

در پس زمینه ای از جنگ، نزاع مذهبی و جنگ قدرت که زندگی و خانواده ها را از هم می پاشد.

یک دختر ماجراجو دنیایی متفاوت را میابد که یک نسخه ایده آل و عجیب از خانه خسته کننده او است، اما رازهایی شیطانی در آن نهفته است.

هنگامی که یک سانحه هوایی جان اعضای تیم فوتبال دانشگاه مارشال و تعدادی از هواداران آن را می گیرد، مربی جدید تیم و بازیکنان بازمانده او سعی می کنند برنامه فوتبال را زنده نگه دارند.

"شادو/سایه" یک محکوم سابق است که به تازگی از زندان آزاد شده. او با مردی مرموز به نام "ونزدی/چهارشنبه" آشنا میشود، کسی که چیزهای زیادی درباره‌ی زندگی و گذشته "شادو" میداند. در حقیقت "ونزدی" یک خدای قدیمی قدرتمند می باشد که درصدد است برای انجام ماموریت خود ارتشی بسازد و شکوه گذشته‌ی خود را دوباره زنده کند...

جان ویک راهی برای شکست گروه عالیرتبه پیدا می کند. اما قبل از آنکه بتواند آزادی خود را به دست آورد، باید به همراه متحدان قوی خود در سراسر جهان و نیروهایی که دوستان قدیمی را به دشمن تبدیل می کنند؛ با یک دشمن جدید روبرو شود.

آدمکش افسانه‌ای “جان ویک”؛ بعد از آنکه برای سرش جایزه ۱۴ میلیون دلاری گذاشته‌اند، باید خارج از نیویورک در مقابل برترین قاتلان جهان تا پای جان بایستد.

داشستان یک مزدور سابق که پس از اینکه گنگسترها تمام زندگی اش را از او می گیرند، تصمیم می گیرد بار دیگر اسلحه به دست گرفته و به دنبال گرفتن انتقام باشد.

داستان در شهری کوچک در جنوب ایالت داکوتای فعلی در اواخر سال ۱۸۰۰ میلادی روایت می شود. از سراسر امریکا برای یافتن طلا مهاجران بساری کوچ می کنند که با یافتن طلا یک شبه ره صد ساله را بپیمایند.

«جک اسپارو» و «باربوسا» که به دنبال یافتن چشمه‌ی جوانی هستند، در میابند که «سیه ریش» و دخترش نیز در جستجوی همان چشمه‌اند.