یک نوجوان یتیم توسط یک زوج مالیبو پذیرفته می شود اما متوجه می شود که آنها دوستان دلسوز او نیستند.

یک جفت برادر در زیرزمین خود به سوراخی مرموز برخورد می کنند که به تاریک ترین راهروهای ترس ها و کابوس های آنها منتهی می شود.

مارک روتلند (شان کانری) مشتری یکی از آقایان استروت است که منشی او، مارنی ادگار مرموز (تیپی هدرن) کسب و کارش را دزدیده است. زمانی که مارنی به قصد دزدی،برای کار با مارک درخواست می دهد، مارک متوجه قصد و نیت مارنی شده و میخواهد از او باجگیری کند، او به زودی متوجه می شود که مارنی با مشکلات روانی شدیدی مواجه است و ...

بلانچ، یک روانشناس قلابی، و دوست پسرش جورج که راننده تاکسی است، توسط یک خانم مسن استخدام می شوند تا برادرزاده اش آرتور را پیدا کنند، که در گذشته برای فرزندخواندگی واگذار شده بود.. با اطلاعات کمی برای ادامه، این زوج مردی را که اکنون بالغ شده است در سانفرانسیسکو دنبال می کنند. آرتور گذشته ای رنگارنگ از جمله قتل و دزدی با دوست دخترش فران داشته است. بنابراین وقتی متوجه می‌شود که تحت تعقیب قرار گرفته است، تصور می‌کند به دلایل دیگری است.

سه دوست صمیمی بعداً در زندگی پدر می شوند و متوجه می شوند که در حال مبارزه با مدیران پیش دبستانی، مدیران عامل هزاره و هر چیزی که پس از سال 1987 ایجاد شده است، هستند.

داستان زندگی «آیلین وورنوس» ، فاحشه ای که پس از سپری کردن ماجراهایی، به یک قاتل سریالی تبدیل می شود...

بازیگر ناموفق و فراموش شده ی تلویزیون و بدلش در تلاشند تا نامی برای خود در جریان ساخت فیلمی در لس آنجلس 1969 دست و پا کنند.

سریال داستان یک وکیل زبده است که حالا بیکار شده و کارهای حقوقی کم‌ارزش انجام می‌دهد و تنها راه بازگشتش به موقعیت سابق، برنده شدن در پرونده‌ای است که برعلیه یکی از مشتریان قدرتمند شرکت حقوقی‌ای که پیش از این در آن کار می‌کرده، باز کرده است...

پس از جنگ داخلی وایومینگ، شکارچیان مزدور با وجود کولاک و برف سعی دارند پناه‌گاهی بیابند، اما درگیر یک توطئه فریبکارانه می شوند که جان همه آنها را به خطر می اندازد. آیا آنها جان سالم به در خواهند برد؟

در دهه ی 1860، این افسانه شکل می گیرد که ساختمان «هیل هاوس» در تسخیر ارواح شیطانی است. صد و سی سال بعد، «دکتر دیوید مارو» (نیسن) که به سرگذشت «هیل هاوس» علاقه مند است، سه نفر را به آن جا می برد تا در مورد اختلال در خواب آدم ها مطالعه کنند...

فیلم در رابطه با دو همسایه بیوه (رابرت ردفورد، جین فوندا) می باشد که یک رابطه غیر منتظره در شهر کوچک کلرادو ایجاد می کنند.

یک دختر شجاع و جسور از دست پدر کنترل گرا و بدگمان خود فرار کرده یک دنیای جدید عجیب و غریب، خطرناک و مرموز را خارج از خانه اش کشف می کند.

زک از آسایشگاه فرار می کند تا به آرزوی خود را یعنی گرفتن کشتی ,جامه عمل بپوشاند.

داستان واقعی نوجوانی بنام ریچارد که در سن 14 سالگی به عنوان نیروی مخفی FBI برگزیده می‌شود اما بعدها به جرم حمل مواد مخدر به حبس ابد محکوم می‌شود.

داستان این فیلم در یک محله معمولی در آمریکا رخ می دهد. یک خانواده جدید به این محله می آیند تا در کنار «ری پیترسن» (تام هنکس) زندگی کنند. این خانواده بسیار مرموزند، بطوری که هیچکس تا بحال آن ها را ندیده و شب ها صداهای عجیب و غریبی از خانه شان به گوش می رسد...