1985

«جان ماتریکس» (شوارتسنگر)، رئیس سابق یک گروه عملیات مخفی ارتش امریکا، بازنشسته شده و می خواهد زندگی آرامی را دور از شهر بگذراند. اما «ژنرال کربی» (اولسن)، رئیس سابقش، به او خبر می دهد که کسی در حال کشتن اعضای گروه او است، و بعدتر دخترش، «جنی» (میلانو) نیز ربوده می شود...

یک مامور سابق پلیس استرالیا پس از تبعید از پیشرفته ترین شهر استرالیای آخرالزمانی، با گروهی از کودکان بی سرپناه همراه می شود و علیه ملکه شهر شورش می کند.

کارخانه داری به نام «ماکس زورین» (واکن) قصد دارد تا با جاری ساختن آب دریا در گسل سن آندریاس و ایجاد زلزله، زمینه ی نابودی سیلیکان ولی کالیفرنیا را فراهم سازد. «جیمز باند» (مور) که مأموریتش جلوگیری از اقدامات «زورین» است سرانجام او را از بالای پل گلدن گیت به رودخانه ی سن فرانسیسکو می اندازد...

«مارتی مک‌فلای» 17 ساله با دانشمندی به نام «اِمت براون» آشنا می‌شود, که در حال ساخت ماشین زمان است ؛ و قصد دارد آن را مورد آزمایش قرار دهد. این دو در لحظه‌ی امتحان ماشین زمان، مورد حمله‌ی تروریستی قرار می‌گیرند و «مارتی» که سعی می‌کند از دست آنها فرار کند، به 30 سال قبل بازمی‌گردد.

یك مامور اداری در جهان آینده رو به گذشته تلاش دارد تا خطای اجرایی را تصحیح كند و خودش تبدیل به دشمن كشورش تبدیل می شود...

پسر جوانی پس از یافتن یک تفنگ قدیمی، به ارتش شوروی می پیوندد و وحشت جنگ جهانی دوم را تجربه می کند

«آپولو کرید» (وودز)، رقیب سابق و دوست فعلی «راکی»، در مسابقه ای با ضربه ی چپ کوبنده ی بوکسوری غول پیکر از شوروی به نام «ایوان دراگو» (لوندگرن) بر زمین می افتد و می میرد. «راکی» نیز عنوان خود را می گذارد تا بتواند در مسابقه ای غیر رسمی با «دراگو» ی آماتور، در خود شوروی شرکت کند.

داستان در مورد مردی است که سالها خون و خونریزی راه می اندازد و قلمروی خود را گسترش میدهد و در اخر عمر خود قصد دارد که اموال خود را بین فرزندانش تقسیم کند که تقسیم ها به مزاق پسر سوم خوش نمی آید، و این موضوع باعث جنگ و خونریزی عظیم میشود...

در دست شویی ایستگاه قطار، یک پسر بچه ی ایمیش به نام «ساموئل» (هاس)، شاهد قتل یک مأمور پلیس می شود. «جان بوک» (فورد)، مأمور رسیدگی پرونده، از طریق او می فهمد که قاتل ها مأموران پلیس بوده اند و در درگیری با آنان زخمی می شود. حالا «جان» برای حفظ جان پسر و مادرش، «ریچل» (مگیلیس)، آنان را به روستایشان در پنسیلوانیا می برد...

گروهی نوجوان که اسم خودشان را «احمق ها» گذاشته اند، به نقشه ای بر می خورند که محل غرق یک کشتی بادبانی دزدهای دریایی را نشان می دهد. خیلی زود پسر بچه ها سر در پی یافتن گنجینه می گذارند...

یک گروه کوچک از افسران ارتشی به همراه تعدادی از دانشمندان در یک سنگر زیرزمینی زندگی می کنند،‌ در حالی که دنیای بیرون توسط زامبی ها ( مرده های متحرک ) اشغال شده است...

دختری انگلیسی به نام لوسی هانی چرچ طی سفری به ایتالیا با مرد جوانی به نام جرج آشنا می شود و مدت ها بعد می فهمد که با وجود تمام تلاش هایش برای پنهان کردن عواطفش واقعا دل باخته ی او شده است و…

مأمور مخفی، «ریچارد چنس» (پیترسن) سوگند می خورد تا انتقام همکارش، «هارت» (گرین) را بگیرد که در آخرین روزهای خدمتش، پیش از بازنشستگی، در جریان پی گیری پرونده ی باند جعل اسکناس های بیست دلاری به سرکردگی نقاشی به نام «اریک مسترز» (دافو)، کشته شد.

سیلوسترکه در زندان به سر می برد پس از فرار به جنگلی حوالی دهکده پناه می برد ! اما این جنگل شبیه جنگل های ویتنام است و سیلوستره را روانی می کند …

پنج دانش آموز دبیرستانی که هر یک اخلاق و خصوصیات های خاص خود را دارند در یکی از جلسات تنبیهی با هم آشنا میشوند. آشنایی که زندگی همه ی آنها را عوض میکند.

دو پسر نابغه تصمیم می گیرند یک زن زیبا و کامل و بی نقص را بسازند، اما طولی نمی کشد که می فهمند حاصل تلاش آن ها بیشتر از آن چیزی که انتظارش را داشته اند است...

"جوزف" راننده تاکسی بوده و "مری" عضو تیم بسکتبال زنان است.فرشته ای به او می گوید که باردار است.وقتی او این ماجرا را برای "جوزف" تعریف می کند،مورد اتهام خیانت قرار می گیرد و...