1930

یک جوان آلمانی مشتاقانه وارد جنگ جهانی اول می شود، اما شور و شوق او کاهش می یابد، زیرا او دید مستقیمی از وحشت دارد.

"لِم" به شیکاگو می رود تا گندمی که خانواده اش در مزرعه شان کاشته اند را بفروش برساند.او با پیشخدمتی به نام "کیتی" آشنا می شود.آنها عاشق هم شده و ازدواج می کنند."کیتی" توسط مادر "لِم" و خواهرش پذیرفته می شود اما پدرش او را رد می کند زیرا معتقد است او به خاطر پول با "لِم" ازدواج کرده است...

لورل و هاردی, نوازندگان دوره گرد در سرمای زمستان, به امید کسب درآمد در کنار خیابان مشغول نواختن اند که سازهایشان را در یک دعوا از دست می دهند. در همین زمان آنها یک کیف پول پیدا می کنند که به آنها شانس خوردن یک غذای گرم را می دهد. ولی شخص دیگری نیز در کمین کیف پول است…

افسر کندی که در حل چندین معمای سرقت ناکام مانده است تصمیم می گیرد با طرح یک نقشه لورل و هاردی را به عنوان سارقان سریالی معرفی کند ...

موضوع این فیلم درباره لورل و هاردی فقیر و بیکار است که سرگرم ماهیگیری در بندر هستند. آنها به طور اتفاقی روزنامه‌ای می‌بینند که در آن آگهی ای برای قرائت وصیت نامه ابنزل لرول ثروتمند نوشته شده است. لورل و هاردی به امید دریافت سهمی از ارث راهی خانه ابنزل لورل می‌شوند بی خبر از اینکه وی به قتل رسیده و اما …..