R

داستان “فرانک” و “لیندسی”، دو مهمان یک عروسی که در زندگی شخصیشان ناکام بوده اند و سعی دارند یک دوستی نزدیک و صمیمی با یکدیگر ایجاد کنند.

یک دریفت مرموز (اتان هاوک) و سگش از طریق صحرای برهوت غرب قدیمی به سمت مکزیک سفر می کنند. به امید اینکه بتوانند سفر خود را کوتاه کنند، از یک دره بزرگ عبور کردند و در شهر فراموش شده دنتون فرود آمدند. مکانی که اکنون به عنوان دره خشونت شناخته می شود. شهر معدنی که زمانی محبوب بود، تقریباً متروکه شده و توسط گروهی از افراد ناسازگار و غیرقابل کنترل، از جمله گیلی (جیمز رانسون)، کنترل می شود.

داستان یک زوج جوان به ظاهر کامل که برای دریافت یک جایزه 5 میلیون دلاری با منزوی شدن در یک اتاق سفید خالی به مدت 50 روز رقابت می کنند.

داستان یک معلم فیزیک اوکراینی که پس از تحمل یک تراژدی توسط سربازان مهاجم در دونباس، به دنبال انتقام است.

«دکتر هلن هادسن» (ویور)، روان شناس، نتیجه ی سال ها مطالعه و تحقیقاتش را درباره ی قاتلان زنجیره ای در یک کنفرانس اعلام می کند. پس از پایان کنفرانس، در دست شویی دانشکده مردی به نام «داریل لی کالم» (کانیک جونیر) به او حمله می کند اما جان سالم به در می برد و «داریل» نیز به زندان می افتد. «دکتر هادسن» که از آن پس به بیماری ترس از فضای باز مبتلا شده، خود را در منزل حبس می کند...

دختر «فردی» (نیکلسن) و «مری گیل» (هیوستن)، بر اثر بی احتیاطی راننده ای به نام «جان بوت» (مورس) به قتل رسیده است. مرگ این دختر باعث شده تا آن دو از هم جدا شوند. در حالی که «مری» دوباره ازدواج کرده و سعی دارد روال عادی زندگی اش را پی گیرد، «فردی»، مرد عصبی و تلخی شده که بی هدف و سرگردان دنبال معنا و هدفی در زندگی می گردد...

جوانی سیاه پوست به نان «بابی ارل» (آندروود) را به جرم هتک حرمت و کشتن دختری یازده ساله دستگیر می کنند. «تانی براون» (فیش برن)، پلیس سیاه پوست با خشونت وادارش می کند که اعتراف کند. هشت سال بعد، وکیلی به نام «پل آرمسترانگ» (کانری) در دانشگاه هاروارد طی یک سخنرانی به شکنجه ی پلیس و نژادپرستی در قوانین ضد سیاه پوستان حمله می کند و مادر «ارل» (دی) از «آرمسترانگ» می خواهد که پرونده ی پسرش را به دست بگیرد...

واشینگتن. ̎داچ وان دن بروک̎ (فورد)، کارآگاه پلیسی است که همسرش (تامپسن) در یک فروشگاه معتبر کار می‌کند و موقع پروازی تجاری به میامی، هواپیمایش بلافاصله پس از صعود، در یکی از ناگوارترین سانحه‌های هوائی شهر، سقوط می‌کند. اما مدتی بعد، ̎داچ̎ پی می‌برد که همسرش در واقع به مأموریتی کاری نمی‌رفته. ̎کی چندلر̎ (اسکات تامس) یک شخصیت سیاسی است که او نیز شوهرش (کایوت) را در این سانحه از دست داده است. ̎داچ̎ و ̎کی̎ متوجه می‌شوند که همسران‌شان به این خاطر در آن هواپیما بوده‌اند که رابطه‌ای با هم داشته‌اند...

یک خانواده در روز "پاکسازی" یعنی روزی که به مدت 12 ساعت هرگونه جرم و جنایتی قانونی و آزاد است، به شخصی که هدف یک سندیکای آدمکش است پناه می دهند و...

مردی که به قصد انتقام ، به سراغ قاتل پسرش می رود، خانواده ای که برای نجات جان فرزندانشان تلاش می کنند، مادر و دختری که در حال فرار برای نجات جانشان هستند و همه ی اینها در هرج و مرج به راه افتاده در شهر لس آنجلس اتفاق می افتد.

پس از اینکه افسر پلیسی به نام "بارنز" تصمیم گرفت قاتل پسرش را نکشد، اینبار او وظیفه سرپرستی تیم امنیتی سناتور "چارلن روآن" را برعهده می گیرد که قول داده « پاکسازی » را از بین ببرد.

پیش‌درآمدی بر سه قسمت قبلی که به اولین رویداد پاکسازی می‎پردازد.

یک کارمند دفتر کره‌ای-آمریکایی و دوست هندی-آمریکایی سنگ‌نوردش برای ارضای میل خود به برگرهای قلعه سفید تلاش می‌کنند.

شش سال پس از ماجرای زندان گوانتانامو، «هارولد لی» و «کومار پاتل»،در تعطیلات با یکدیگر بر سر هدیه پدر هارولد که یک درخت کریسمس طلایی است دعوا میکنند...

داستان پدری که برای اولین بار پس از چند سال زمانی که همسر و فرزندانش از او دور هستند، برای خود وقت می گذارد. او برای یک تعطیلات آخر هفته با دوستش مجددا ارتباط برقرار می کند.

یک شکارچی سابق که متوجه میشود وارد مسابقاتی به طور ناخواسته شده است، که در آن محکومین مجبور به مبارزه با یکدیگر تا سر حد مرگ می باشند و این مسابقات توسط عموم قابل مشاهده می باشد.

جو کنراد (استیو آستین) در یک زندان منتظر اجرای حکم اعدام است. اما توسط یک تهیه کننده متمول تلویزیونی برای شرکت در یک برنامه خریداری میشود. بنابراین به یک جزیره متروک برده میشود که باید تا پای جان با 9 نفر قاتل محکوم به اعدام دیگر از سراسر جهان مبارزه کند تا فردی که زنده می ماند آزادیش را به دست آورد.

لیز، کریستی و بن سه دوست دانشجو برای گذراندن تعطیلات به پارک ملی ولف کریگ می روند تا محل سقوط یک شهاب سنگ عظیم را از نزدیک ببینند ؛ ولی در بازگشت متوجه می شوند که اتومبیل شان خراب شده و دچار دردسری بزرگ می شوند...