درام

چند راهبه سعى دارند سرپرستى مدرسه و بیمارستانى را در هیمالایا به عهده بگیرند . « خواهر كلوداگ » ( كار ) و « خواهر روت » ( بایرون ) سركرده‏ى آنان هستند و « آقاى دین » (فارا ) ، مأمور بدخواه انگلیسى ، مخالف و مایه‏ى ترس و نگرانى آنان است...

مدیر تنها و سالخورده یک ایستگاه راه آهن وقتی مطلع می شود که ایستگاه بدلیل سود ندادن در آستانه تعطیلی قرار دارد، به یاد خاطرات گذشته اش می افتد و...

فیلم داستان حماسی و درهم تنیده شخصیتهای مختلفی است که در جستجوی عشق،بخشش و یافتن معنای زندگی در سان فرناندو هستند...

روایت عکاسی ساکن بمبئی که توسط مادربزرگش برای ازدواج تحت فشار است. او برای خارج شدن از این فشار، از دختری خجالتی درخواست می‌کند که نقش نامزدش را ایفا کند. اما ناگهان احساساتی میانشان بوجود می آید که، ...

داستان فیلم درباره یک کشتی گیر حرفه ای سال خورده است که چند دهه از یکه تازی او می گذرد. او وقتی با مشکلات جسمانی خود که ممکن بود حرفه ورزشی اش را پایان دهد رو به رو شد تصمیم گرفت زندگی خود را به وسیله کار کردن در یک سوپرمارکت خارج از رینگ ادامه دهد. او سعی دارد با دختر خود که در کودکی او را رها کرده دوباره ارتباط برقرار کند...

لوئیزا "لو" (امیلیا کلارک) یک جوان دمدمی است که شغل قبلی خودش را ترک میکند تا به خانواده اش کمک کند که زندگی خودشان را تامین کنند.او پرستاری از یک بانکدار جوان و ثروتمند بنام ویل ترینور (سم کلافلین) را برعهده میگیرد که دو سال قبل به دلیل تصادف فلج شده بود.همانطور که پیوند احساسی آنها عمیق تر می شود لوئیزا به ویل نشان می دهد که زندگی ارزش زیستن دارد و دیدگاه بدبینانه او را در مورد زندگی عوض میکند, زندگی و قلب آنها به گونه ای تغییر می کند که هیچ کس تصورش را نمی کرد.

انگلیس روستایی , 1865 . کاترین با ازدواج بدون عشق بدون عشق در سن و سال او خفه می‌شود و خانواده آن‌ها سرد و نا امید کننده است . وقتی که با کارگر جوان در ملک her به راه می‌افتد , نیرو در درونش آزاد می‌شود , چنان قدرتمند است که به هیچ چیز

دو جوان به نام‏هاى «شا» و «فیلیپ»، با این طرز فکر که «انسان برتر» نیازى به رعایت اصول اخلاقى در جامعه ندارد، یکى از دوستان‏شان، «دیوید کنتلى» را با طنابى خفه میکنند...

رویاهای بزرگ یک زن و شوهر، آنها را به سمتی سوق می دهد که پر از غم ها و شادی های غیره منتظره است...

رمان نویس "رچارد هارلند" در قطار نیومکزیکو با "الن برنت" آشنا می شود.آن دو عاشق یکدیگر شده و پس از مدتی با هم ازدواج می کنند اما عشق وسواس گونه "الن" نسبت به "ریچارد" زندگی آنها و همه اطرافیانشان را تهدید می کند...

« وایات ارپ » ( فاندا ) كلانتر شهر تومستون مى‏ شود تا با كمك « داك هالیدى » دائم الخمر ( ماتیور ) ، انتقام مرگ برادرش را بگیرد . سرانجام كار « وایات » به دوئل با خانواده شرارت پیشه‏ ى « كلانتن » ( كه عامل مرگ برادرش بوده‏ اند ) در اوكى كورال مى‏ كشد...

یک دکتر و یک پلیس در شهر نیو اورلان تنها 48 ساعت فرصت دارند تا یک قاتل مبتلا به سرطان سینه را پیدا کنند...

"هنری ون کلیو" وارد بخش پذیرش جهنم می شود تا توسط ارباب خود (شیطان) مورد استقبال قرار بگیرد. او درخواست پذیرفته شدن می کند اما تردیدهایی در مورد صلاحیتش وجود دارد. به همین دلیل برای اثبات شایستگی اش او داستان زندگی اش را تعریف می کند...

« بالین » ( مك ریدى ) صاحب كازینویى بزرگ در بوئنوس آیرس است . او براى « امور حراستى » كازینو مردى به نام « جانى » ( فورد ) را به كار مى‏گیرد . « جانى » پس از چندى متوجه مى‏شود كه « گیلدا » ( هیورث ) محبوبه‏ى سابقش همسر كنونى « بالین » است .

« دان برنم » ( میلاند ) نویسنده‏ى دائم الخمرى است كه خلاقیتش را از دست داده است . در یك تعطیلى آخر هفته كه برادر هم خانه‏ اش ، « نیك » ( ترى ) ، به سفر رفته ، كشمكش « برنم » با اعتیادش ، اوج مى‏ گیرد .

سربازان آلمانی شهر را به دنبال جورجیو مانفردی جستجو می‌کنند، اما او با پریدن روی پشت بام، از دست آلمانها می‌گریزد. کشیشی، به نام دن پیترو پلاگرینی به نهضت مقاومت ایتالیا، از طریق رد و بدل اطلاعات و پول کمک می‌کند . دن پیترو، طبق برنامه ریزی‌های قبلی قرار است کشیشی باشد که مراسم ازدواج پینا را برگزار می‌کند. نامزد پینا، فرانچسکو است، که چندان مذهبی نیست، اما با این وجود ترجیح می‌دهد که مراسم ازدواجش، به جای یک فرد فاشیست، توسط کشیشی از هموطنانش اجرا شود...

یک خلبان بریتانیایی دوران جنگ که مرگ را فریب داده باید برای زندگی خود پیش از دادگاه الهی مبارزه کند...

یک سرباز کهنهکار که در جنگ آسیب دیده و افلیج شده، به خانه بازگشته و با مصائب شکنجه آسای توانبخشی روبرو میشود. زمانی که از زبان پزشکان میشنود که دیگر قادر به راه رفتن نخواهد بود، به یکباره قدرت و شجاعت سرباز تبدیل به یأس و ناامیدی می شود...