درام

اقتباسی از دفترچه خاطرات "آیا می توانی مرا ببخشی؟"، داستان واقعی یک سلبریتی برجسته.

رامونا و بیزس نام دو خواهر خانواده “کواِمبی” است. رامونا (جویی کینگ) دختر کوچکتر خانواده است و از اینکه به او کم توجهی می شود ناراحت است ولی سعی دارد تا خودی نشان دهد ، او که بچه ای باهوش و ماجراجو است تلاش می کند تا با همکاری خواهرش ، “بیزس” (سلینا گومز) از ازدست دادن خانه اشان جلوگیری کند …

در سال 1941، هنرمندی 16 ساله و خانواده‌اش از صربستان اخراج می‌شوند اما شور و عشق این دختر هنرمند هرگز ازبین نمی‌رود.

یک جوان جویای نام به دنبال قولی که به مادرش داده بود برای سر و سامان دادن به وضعیت آشفته دولت بعد از فراغت تحصیلی به زادگاهش یعنی هندوستان باز می گردد.

داستان فیلم درباره ی دختربچه ای هست که پدر و مادرش از هم طلاق گرفته اند. او یک روز به همراه پدرش برای گشت و گذار به بیرون می آید اما ناگهان توسط آدم ربایی دزدیده می شود. در طرف دیگر داستان ما پلیسی را میبینیم که به شدت وابسته به داروهای ضدافسردگی شده است ، اما طی اتفاقاتی او هم وارد ماجرای آدم ربایی می شود و...

مادری عاشق ناگزیر می شود تا دوباره شور و اشتیاق بدیع خود را پس از سالها فدا کردن خود برای خانواده اش زنده کند. اعتقاد قلبی راسخ او، ماجرایی حماسی را در سر راهش قرار می دهد که به ناگاه مسیر زندگی او را عوض کرده و او را به بازیابی موفقیت آمیزش رهنمون می شود.

داستان در مورد دختری با غم و اندوه بسیار و زندگی ای ناامید کننده است که پس از آشنایی با موسیقی سبک بلک متال رویاهایش به حقیقت می پیوندند و تبدیل به یک ستاره راک می شود…

فیلم داستان مردی است که در ناحیه شُمالگان قطب شمال، یکه و تنها گیر می‌افتد. او در انتظار نیروهای کمکی می‌ماند اما در پی حادثه‌ای تنها امیدش نیز از بین می‌رود. اکنون او باید یا در کمپ بماند و در تنهایی جانش را از دست بدهد و یا اینکه مسیری چالش برانگیر و مرگبار با سرنوشتی نامعلوم را آغاز کند…

سرنوشت یک گروه از غریبه ها که هر کدام شخصیتی مرموز دارند که به اعتقادشان میتوانند هر آرزویی را براورده کنند اما در عوض باید ...

یک شعبده باز فرانسوی مدتی از کار کناره گیری کرده و به اسکاتلند سفر می کند. او در آنجا با دختری جوان آشنا می شود و این آشنایی برای همیشه زندگی آن دو را تغییر می دهد...

فیلم، داستان زندگی بارنی پانوفسکی را به تصویر می کشد . بارنی ( پاول جیاماتی ) یک تهیه کننده به شدت خوش گذران تلویزیون است که اعتیاد به مشروب دارد. بارنی از نظر مشکلات اخلاقی نیز زبانزد عام هست و او را به عنوان یکی از بدنام ترین تهیه کنندگان می شناسند! بارنی به تازگی با خانم جذابی به اسم کلارا ( راشل لفوری ) در رم آشنا شده است…

یک تصویر آشنا از زندگی یک زوج متأهل که با گذشت سالها همچنان در کنار هم خوشبخت هستند. اما در طول یک سال اطرافشان را دوستان، همکاران و اقوامی می بینند که از بعضی جهات خوشحال و خوشبخت نیستند...

داستان نقاشی به نام کاترین ولدن که در قرن نوزدهم از بروکلین به داکوتا سفر می‎کند تا نقاشی سرخپوستی به نام سیتینگ بول را بکشد. اما این موضوع همزمان با طغیان مردم آن ناحیه بر سر حق مالکیت سرزمینشان می شود.

منی، جول و جوناه از کودکی گذر کرده و در مقابل عشق ناپایدار پدر و مادرشان می‌ایستند. هنگامیه منی وجول شبیه پدرشان می‌شوند ...

در سال ۱۹۷۱، یک زن خانه دار جوان، زنان شهر را برای مبارزه و به دست آوردن حق رای تشویق میکند.

«جونی» (میا واسیکفسکا) به همراه برادرش «لسر» (جاش هاتچرسون) که توسط تلقیح مصنوعی به دنیا آمده اند و همراه «ژول» (جولیان مور) و «نیک» (آنت بنین) زندگی میکنند، به دنبال پدر واقعی خود میگردند...

«بروک» (انیستن) و «گری» (وون) تصمیم می گیرند مثل دو دشمن در خانه جبهه بندی کنند و آن قدر بر مواضع خود پا بفشارند تا شاید یکی از آن دو به شکست اعتراف کند. اما «بروک» سرانجام پی می برد که در واقع برای تصاحب آپارتمان و متعلقاتش نیست که مبارزه می کند بلکه این همه به خاطر نجات رابطه اش با مردی است که زمانی او را عشق زندگی خود تصور می کرده است...

دو دهه پیش، «اما» به دنبال مردی بنام «تانکردی ریچی»، که از او خواستگاری کرده بود، روسیه را ترک کرد. اکنون او عضو خانواده قدرتمند صنعتی در میلان، و همینطور مادر سه فرزند است. اما او چندان از زندگی اش راضی نیست، تا اینکه روزی «آنتونیو»، سرآشپزی جوان، که همکار پسرش هم هست، توجه او را به خودش جلب می کند. طولی نمی کشد که رابطه ای را با این مرد جوان آغاز می کند...