استرالیا

یک مرد تنهای مبتلا به فلج مغزی، مجبور می شود به یک زن کمدین کم رو کمک کند. او بعد از این اتفاق عشق و پذیرش را در اسند آپ کمدی می یابد.

داستان دو مرد را به تصویر می‌کشد که به خاطر انجام یکسری کار غیرقانونی ، اکنون در زندان پرتوریا گرفتار می‌شوند. آنها خیلی زود تصمیم می‌گیرند نقشه‌ای را برای فرار از آنجا برنامه‌ریزی کنند ، اما…

بعد از خودکشی مشکوک همسر سابق سسیلیا، تمام ثروت همسرش به او می رسد اما سسیلیا تصور می کند که مرگ او صحنه سازی بوده است. بعد از این رویداد، مجموعه ای از اتفاقات مهلک به وقوع می پیوندد و سسیلیا در تلاش است تا ثابت کند فردی که هیچ کس نمی تواند او را ببیند، برایش مزاحمت ایجاد می کند.

آیا رفتارها، روابط و شرایط بشر توسط خودش رقم می خورد یا تقدیر؟ یا ترکیبی از این دو؟ به هر حال اگر ما نمی توانیم آنها را کنترل کنیم، آیا لازم است به آنها اهمیت دهیم؟ این فیلم معمایی-عاشقانه، می تواند بهترین ترکیب از فیلم های : "درخشش ابدی یک ذهن پاک"، "500 روز از تابستان" و "پرایمر" باشد...

دنی مرد جوانیست که به سندرم داون مبتلاست. او به همراه رئیسش، جان، باید با عواقب ناشی از یک اتفاق ناگوار دست و پنجه نرم کنند.

داستان مادر مجردی که برای تنها دخترش شب ها کتاب "آقای بابادوک" رو میخواند و باعث میشود به طور ناخواسته هیولایی وارد خانه شوند.

” کریستین ” برای جشن عروسی پدرش به شهر زادگاهش برگشته است . او با دوستان قدیمی و خانواده اش یاد و خاطره گذشته را زنده میکند ولی متوجه حقیقتی میشود که ممکن است بسیار دردناک باشد.

نگاهی به زندگی «یان کورتیس» خواننده مرموز «جوی دیویژن»، که مشکلات شخصی، شغلی، و عاشقانه‌اش، باعث شد در سن ۲۳ سالگی دست به خودکشی بزند.

در منطقه شمالی استرالیا، مردی یکی از داستان های مردم و سرزمینش را نقل می کند. داستان پیرمردی به نام "مینیگولولو" که 3 زن دارد و...

داستان این فیلم درباره ی کارمندی است که برای یک مجموعه پنهانی که از تکنولوژی کاشت مغز برای هدایت افراد به خودکشی استفاده می کنند کار می کند و …

داستان فیلم بر اساس رویداد واقعی می باشد، در روزهای قبل از 19 جولای 1969 که برای اولین بار انسان ها قدم بر ماه گذاشتند، NASA با عده ای از تکنیسین های استرالیایی کار میکند، اما آنها ماهواره را وسط مزرعه ای مملو از گوسفند مستقر می کنند و...

دنیل قصد دارد نمایشگاهی برای نشان دادن آثار خود درباره ی مناطق جنگی، راه اندازی کند. سباستین متوجه می شود که قرار است در این نمایشگاه تصاویر قتل عامی که در روستایش رخ داده بود به نمایش گذاشته شود. او دنیل را پیدا کرده و متقاعدش می کند که این تصاویر را از نمایشگاه حذف کند.

دک دختر بچه ی دوازده ساله که خوش بینی بی حد و اندازه ای داشته و دیدگاهش نسبت به جهان منحصر به فرد است، از پسر جدید و عجیب و غریبی که به مدرسه شان آمده است الهام گرفته و تصمیم می گیرد خانواده ی خود را به هر قیمتی که شده است سر و سامان دهد.

آقای وات تنها مرد سفید پوست در یک جزیره است . او بعد از اینکه شورشیان محلی باعث محاصره نظامی جزیره می شوند یک ساختمان را تبدیل به مدرسه می کند…

زمانی که نیروهای متفقین آز آلمان رفتند لوره با خواهر و برادر خود در گوشه ای پناه گرفت و به دنبال ملاقات پدر و مادرش بود اما…

داستان زندگی دختری به نام میلا که به شدت مریض بوده و عاشق یک دلال موادمخدر به اسم "موسی" می شود. در این راستا والدینش تبدیل به بدترین کابوس زندگی او می شوند.

"جان" صبح در یک هتل ناشناس و عجیب تنها از خواب بر می خیزد. او حافظه اش را از دست داده و پلیس نیز بخاطر یکسری جنایت که او هیچ چیزی در موردشان به یاد نمی آورد، در تعقیب اوست. زمانی که او می کوشد تا گذشته اش را بخاطر آورد وارد یک دنیای زیر زمینی می شود که توسط یکسری موجودات بسیار قدرتمند که به بیگانه مشهور هستند کنترل می شود.

یک شاعر بنام «دن» (هیت لجر) عاشق یک دانشجوی هنر میشود، دختری بنام «کندی»‌ (کرنیش) که به شیوه زندگی دن و همینطور علاقه اش به هرویین، گرویده شده است.