پسر جوانی در ارتش هیتلر متوجه می شود که مادرش دختری یهودی را در خانه‌شان مخفی کرده است.

لوسی (اسکارلت جوهانسون) یک زن 24 ساله آمریکایی است که در تایوان زندگی می‌کند. او بعد از پاره شدن یک بسته مرموز آبی رنگ درون بدنش که توسط یک باند مافیایی درون بدنش جاسازی شده بود قدرت هایی را به دست می آورد که در هیچ انسانی تا به حال به وجود نیامده است. او به مرور این قابلیت را پیدا میکنند که از تمام ظرفیت مغزی خود برای کنترل همه چیز استفاده کند.

داستان آشپزی که شغلش را در رستوران از دست داده و تصمیم میگیرد یک رستوران سیار را در یک کامیون راه اندازی کند، و از این طریق خانواده اش را هم دوباره سر و سامان ببخشد.

فیلم داستان عاشقانه پر حرارت فیلمساز معروف آلفرد هیچکاک و همسرش آلما رویل در طول فیلمبرداری فیلم « روانی » در سال 1959 را روایت می کند...

دو دختر زیبای انگلیسی به درخواست پدر خود نزد پادشاه انگلستان میروند تا دل پادشاه یعنی هنری هشتم را بدست بیاورند و با این فریب پدر انها قدرت را بدست بگیرد اما روابط این دو خواهر که هر دو میخواهند دل پادشاه را بدست بیاورند تیره و تار میشود و کاملا قصد پدر خود را فراموش کرده و واقعا عاشق او شده اند...

در اواخر قرن نوزدهم در لندن، رابرت انجیر، همسرش جولیا و آلفرد بوردن بعنوان دستیاران یک شعبده باز باهم کار می کنند. جولیا بر اثر یک تصادف در حین اجرا جان میدهد و رابرت، آلفرد را بخاطر مرگ همسرش سرزنش می کند و رابطه دوستانه بین آن‌ها جایش را به دشمنی میدهد. بعد از مدتی هردو شعبده باز هایی مشهور، و رقبایی سرسخت برای یکدیگر می شوند و در اجرای یکدیگر خرابکاری می کنند. وقتی آلفرد یک حقه ناب را روی صحنه اجرا می کند، رابرت غرق در تلاش برای فاش کردن راز رقیبش می شود و این کار او عواقب غم انگیزی را به دنبال دارد.

یک مامور پلیس البته از نوع سایبورگ به نام موتوکو به دنبال ردیابی و دستگیری نه نفر از خطرناک ترین مجرمان و خلافکاران اینترنتی است اما با پیدا شدن یک فرد مرموز که قصد خرابکاری در بخش تکنولوژی مصنوعی را دارد، کار برایش پیچیده تر می شود که ...

داستان فیلم که در دهه 1950 میلادی در سینمای هالیوود اتفاق می افتد ماجرای فردی است که وظیفه دارد فساد های ستاره های سینما را پاک کرده و آنها را قدیس نشان دهد ...

یک کارگردان تئاتر و همسر بازیگرش قصد دارند از یکدیگر جدا شوند. این زوج به طور کامل از هم فاصله می گیرند اما روند این جدایی برای هر دوری آن ها طاقت فرسا است.

«دن مورفین» که مدیر یک مجله ورزشی پرتیراژ است ناگهان مطلع می شود مجله از سوی کمپانی «تدی کی» که یک غول رسانه ای است خریداری شده است. کارتر که جوان ۲۶ ساله و تازه بدوران رسیده ای است از سوی کمپانی بعنوان مدیر جدید مجله انتخاب می شود. اما کارتر دن را اخراج نمی کند زیرا به تجربیات او نیازمند است بنابراین دن را بعنوان دستیارش انتخاب می کند و دن نیز بخاطر شرایط بد مالی اش اجباراً این شغل را می پذیرد. کارتر که مدتی است همسرش او را ترک کرده و قصد طلاق دارد احساس تنهایی می کند و بنابراین دن یک شب او را به خانه اش دعوت می کند. کارتر پس از آشنایی با خانواده دن به «الکس»، دختر او علاقمند می شود. حالا دن بیش از گذشته عصبانی است چرا که علاوه بر شغل اش، دخترش را هم از دست رفته می بیند...

«کاپیتان آمریکا (استیو راجرز)» در پی یافتن و تثبیت جایگاهش در دنیای جدید است و با نبردها و چالش‌های قدیم در قالب شخصیتی جدید به نام «ماموری از شوروی سابق به نام سرباز زمستان» نمایان می‌شود.

گروه انتقام‌جویان که اکنون از هم گسسته‌اند، دوباره با هم متحد می‌شوند و به نیروهای نگهبانان کهکشان می‌پیوندند تا با تانوس که به دنبال تصاحب همه‌ی سنگ‌های ابدیت و حکمرانی بر فضا، زمان و واقعیت است، مقابله کنند.

هنگامیکه تونی استارک و بروس بنر برای حفظ صلح روی یک پروژه کار می کند، کنترل اوضاع از دستشان خارج می شود و اکنون گروه انتقام جویان باید «آلترون»، ساخته ی دست آنها را از رسیدن به اهداف شرورانه اش باز دارند.

وقتی «نیک فیوری» مدیر سازمان بین المللی S.H.I.E.L.D درمیابد که امنیت زمین توسط «لوکی» مورد تهدید قرار گرفته ، به کمک ابرقهرمانانی چون «مرد آهنی»، «هالک شگفت انگیز»، «تور»، «کاپیتان آمریکا»، و «بیوه‌ی سیاه» به مقابله با او بر می خیزد، تا از بروز فاجعه در جهان جلوگیری کند.

«بنجامین می» (مت دیمون) که به تازگی از کار خود استعفا داده، تصمیم می گیرد تا یک مزرعه بخرد اما زمانی که به مزرعه می رود متوجه می شود که انجا یک باغ وحش تقریبا متروکه با ۲۰۰ حیوان گوناگون است...