چندین بازیگر مشهور هالیوودی در خانه ی «جیمز فرانکو» در حال خوش گذرانی هستند، که ناگهان متوجه می شوند دنیا در حال به پایان رسیدن است…

«استنلی ایپ کیس» (کری)، صندوق دار بی دست و پای بانک، تصادفا به ماسکی دست پیدا می کند که هر گاه آن را به چهره می زند به شخصیتی پرتحرک و دیوانه، بسیار قوی و زورمند، شکست ناپذیر، با چهره ای سبز رنگ و کارتونی بدل می شود.

بعد از ماجراهای فیلم قبلی دیل، کرت، و نیک تصمیم می گیرند که کسب و کار خودشان را راه بیندازند، اما همه چیز طبق برنامه آن ها پیش نمی رود و ...

«جیمز ادواردز» (اسمیت)، پلیس نیویورکی، سر و شکلی ورزشکارانه و رفتاری بی توجه و سبک سرانه نسبت به اجرای قانون دارد. یک شب، پس از تعقیب بزه کار مرموزی که یک موجود ماورای زمینی از آب در می آید، «کی» (جونز)، یکی از مأموران کهنه کار سازمانی دولتی که سال هاست مخفیانه رفت و آمد موجودات فضایی را زیر نظر دارد، او را به هم کاری دعوت می کند...

کاپیتان کِرک ، اسپاک و بقیه خدمه سفینه ی فضایی پس از گیر افتادن در سیاره ی دشمن متوجه می شوند که خطر یک موجود فضایی به نام کِرال آنها را تهدید می کند.

«فرمانده پیکارد» و خدمه اش، بروگ ها را در سفر زمانی به گذشته تعقیب می کنند، تا مانع از بر هم زدن اولین تماس زمینی ها با موجودات بیگانه فضایی در تاریخ شوند...

«فرمانده کرک» به کمک خدمه سفینه اینترپرایز باید جلوی یک کینه جوی بنام «خان نونین سینگ» که قصد استفاده از ماشین جنسیس را دارد، را بگیرد...

«فرمانده کرک» و خدمه اش برای نجات زمین از حمله بیگانگان، در زمان سفر کرده و به قرن بیستم می روند تا تنها موجوداتی که می توانند زمین را نجات دهند اما اکنون منقرض شده اند (گونه ای از وال ها) را با خود به زمان حال بیاورند...

تاریخ ستاره ای 92106. پس از سال ها جنگ سرد، «صدراعظم گورکن» (وارنر) به «فدراسیون» پیشنهاد صلح می دهد. اما او به قتل می رسد و «فرمانده کرک» (شاتنر) و «مکوی» (کلی) به خاطر این جنایت محاکمه و محکوم می شوند. حالا «آقای اسپاک» (نیموی) فرماندهی اینترپرایز را به عهده می گیرد و به دنبال مدارکی می گردد تا دست قاتلان واقعی را رو کند.

«فرمانده کرک» و خدمه اش با بخطر انداختن جان شان، سفینه اینترپرایز را دزدیده و با آن به سیاره جنسیس باز می گردند تا بدن «اسپوک» را بدست آورند...

داستان یک دانشجو موسیقی که به همراه یکی از دانش آموزان، وارد مسیری شیطانی می‌شوند.

دانشجویی به نام «بنی» برای پول درآوردن تصمیم می‌گیرد راننده دو زن جوان اسرارآمیز شود و آن‌ها را در سطح شهر به مهمانی‌های مختلف ببرد. در حالی که او مجذوب جذابیت مسافرانش شده، متوجه می‌شود که آن‌ها برنامه‌ای برای او و عطش زیادی برای خون دارند.  «بنی» ناخواسته وارد جنگ بین دنیای خون‌آشام‌ها و محافظان انسان‌ها به رهبری برادرش می‌شود و تمام تلاشش را می‌کند تا خون‌آشام‌ها را به دنیای تاریکی بازگرداند.