«دِو» (شاهرخ خان) یک فوتبالیست سابق بوده که در آمریکا زندگی می کند و یک بازیکن فوتبال است. او با «ریا» (پریتی زینتا) ازدواج کرده که بعنوان مدل با یک مجله کار می کند. دِو از ناحیه پا مسدوم میشود و در حالی که مجبور است تمام مدت را در خانه بماند، به ریا وابسته می شود. طولی نمی کشد که او به همسرش مشکوک می شود و فکر می کند او با مردی بنام «ریشی» (آبیشک باچان) ارتباط دارد.

چهار کارگردان برجسته هندی در این دنباله بر «داستان‌های هوس» که نامزد جایزه امی 2018 شده است، از طریق فیلم‌های کوتاه به بررسی جنسیت، میل و عشق می‌پردازند.

کریش و پدر دانشمندش باید دنیا و خانواده خود را از دست مردی شرور به نام کال و باند جهش یافته اش به رهبری کایا بی رحم نجات دهند...

کریشنا بر اساس شرایط مجبور می‌شود تا از ابرقدرت‌های خود استفاده کند و به ابرقهرمان نقاب‌دار کریش تبدیل شود، قبل از اینکه به سمت میراث گمشده‌اش کشیده شود...

دو سرباز شجاع با روش‌های متفاوت، باید بر اختلافات خود غلبه کرده و با هم متحد شوند تا کشورشان را از نابودی نجات دهند.

داستان در مورد مرد متاهلی است که هر روز در زندگی اش به رابطه داشتن با زنان دیگر فکر می کند، تا اینکه معشوقه سابق دوستش وارد زندگی او می شود...

: داستان فیلم درباره ی الیزه و ایان میباشد که دوستی جالبی بین این دو رقم میخورد ولی ایان عاشق الیزه میشود در حالی که الیزه فقط به چشم یک دوست بسیار نزدیک به ایان نگاه میکرد و حالا چند سال از جدایی این دو میگذرد و زندگی هر کدامشان طبق شرایطشان تغییر کرده است و.

در فیلم کرک برنده زنده میمونه ماجرای مردی را نشان میدهد که چگونه از منطقه فقیر نشین شهر بمبئی وارد یکی از بزرگترین مافیا های کشور هند میشود و در انجا باید با چالشی مرگ اسا روبه رو شود.

نایب بازرس شیواکومار بعد از یک تصادف متوجه می شود که زن و بچه اش گم شده اند. در حین دوره بهبود و در حالی که به بیماری مغزی شدید دست و پنجه نرم می کند، متوجه می شود که...

داستان سه مهماندار هواپیما، که برای شرکت هواپیمایی کهینور ایرلاینز کار میکنند، شرکتی که در آستانه ورشکستگی قرار دارد و چندین ماه است که حقوق کارکنان اش را پرداخت نکرده است و...

مایکل پس از قتل پدرش از رویای فوتبالیست شدن دست می کشد. با این حال، یکی از دوستان او را متقاعد می کند که یک تیم فوتبال زنان را مربیگری کند و زندگی اش را تغییر دهد.

راج و پریا با همسایگان جدیدشان ویکی و سونیا دوست می شوند. یک روز، راج در خانه ویکی از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که سونیا کشته شده است و برای او پاپوش درست کرده اند.