دست راست چاتراپاتی شیواجی، یعنی جنگجوی دلیر تانهاجی ، زیرکی تیز خود را در مقابل قشر بیرحم و لذت طلب مغول قرار می دهد تا کندهانا را برای امپراتوری ماراتا بازپس گیرد.

چون لی وقتی بچه است، پدرش را می بیند که توسط گانگستر ثروتمند بیستون اسیر شده است. هنگامی که او بزرگ شد، او به جستجوی عدالت می‌رود و سازمان تبهکاری شادالو را که توسط بیسون رهبری می‌شود، سرنگون می‌کند.

یک مرد با انتقام گیری شخصی برای اصلاح اشتباهات موجود در جامعه وارد عمل می شود، در حالی که در همین حین سعی می کند قولی را که سال ها پیش داده بود به شخصی داده بود،عملی کند. او با یک قانون شکن هیولا بسیار خطرناک و نترس روبرو می شود که باعث رنج بسیار شدیدی در جامعه شده است.

پس از بزرگ شدن در سایه ی غفلت و انتقاد پدرش، دنیای یک مرد جوان زیر و رو می شود وقتی می فهمد که در بدو تولد با پسری میلیونر عوض شده است.

ندوماران راجنگام با کمک دوستان و خانواده خود صنعت هواپیمایی را آغاز می کند. کار ناامیدکننده ای به نظر می رسد، اما مارا همچنان به رویاهای خود ایمان دارد.

یک مادر مجرد و دخترش که مرتکب جنایت می شوند و همسایه ای که در میان تحقیقات پلیس به آنها کمک می کند تا آن را پنهان کنند.

وقتی که Dusty متوجه می شود موتورش ضربه دیده و شاید دیگر نتواند مسابقه بدهد، تصمیم می گیرد که در تیم آتش نشانی جنگل عضو شود و در گروه نجات قرار بگیرد تا بتواند یک آتش نشان حرفه ای بشود و...

« رکن پنجم » درباره موسس سایت ویکیلیکس است که بیش از هزاران اطلاعات بسیار محرمانه کشورهای مختلف جمله اعم از ایالات متحده ، انگلیس، فرانسه ، آلمان و ... را منتشر کرد و باعث بروز جنجال های فراوانی شد.

"داستی چوپر" هواپیمای کوچک قصه ما می خواهد پرواز را آغاز کند ولی ترس از ارتفاع مانع این کار میشود . او رویای برنده شدن در مسابقات هوایی را در سر می پروراند و در این راه تلاش دارد به کمک دوستان خود به موفقیت برسد و …

دختری جوان به نام آریا دسای تلاش میکند هویت فردی که به ظاهر خود را خداپرست نشان میدهد را آشکار سازد. به نظر آریا این فرد در گذشته مسئول مرگ مادرش میباشد.

درگیری بین سلطان و شهید خان منجر به اخراج خان از واسی‌پور می‌شود و آتش خصومت خونین مرگباری را در سه نسل به راه می‌اندازد.

داستان درباره ی مردی بنام کبیر سینگ میباشد که در جوانی عشق زندگی اش را میخواهند به زور با کسی دیگر ازدواج دهند و او وقتی کاری از دستش بر نمی آید کاملا از زندگی سیر میشود و هیچ هدف خاصی ندارد...