فیلم

در طی جنگی که به وقوع می پیوندد یک حرکت خطرناک باعث نابودی و مرگ ستاره درخشان می شود و این سر آغاز جنگ بزرگ تری میشود.

سه دهه پس از شکست امپراتوری کهکشانی، تهدید جدیدی به وجود می آید. اکنون او تلاش می کند تا بر کهکشان حکومت کند و تنها گروهی از قهرمانان می توانند جلوی آنها را بگیرند.

سه سال از آغاز جنگ کلونها گذشته است و شوالی های «جدای»، «ابی وان کنوبی» و «آناکین اسکای واکر» بسختی جنگیده اند. «آنا کین»که به طور پنهانی با «سناتور پادمه» ازدواج کرده، از ترس از دست دادن او و تحت فشار «صدراعظم پالپاتاین» و دوستی کنوبی تصمیم می گیرد به نیروی تاریکی بپیوندد…

ده سال پس از اولین ملاقات، آناکین اسکای واکر عشق ممنوعه ی را با پادما تجربه می کند ، "اوبی وان" تحقیقاتی را درباره سوقصد به سناتور انجام می دهد,او متوجه تشکیل ارتش مخفی جدی می شود.

دو شوالیه از جدای برای یافتن متحدان جدید محاصره خصمانه را در هم می شکنند, آنها با پسری جوان روبرو می شوند که ممکن است در نیرو تعادل ایجاد کند، اما سیت برای بازپس گیری شکوه سابق خود دوباره ظاهر می شود.

در حالی که «دارت ویدر» مشغول ساختن یک ستاره ی جدید و اصلاح شده در مدار سیاره ی «اندور» است، «لوک اسکای واکر»، R2D2 و C3PO را برای مذاکره به کاخ «جابا د هات» در سیاره ی تاتویین می فرستد که «هان سولو» را اسیر کرده است...

شورشیان برای گریختن از دشمن خود یعنی امپراتوری گلستیک پایگاه جدیدشان در هوث را ترک می کنند. «شاهزاده لیا»، «هان سولو» و C-3P0 فرار می کنند و به یک پایگاه قدیمی و خراب پناه می برند اما بعدا توسط «لرد دارت ویدر» دستگیر می شوند. آیا اسکای واکر می تواند دوستان خود را از چنگال لرد سیاه نجات دهد؟

در سالهایی خیلی دور در کهکشانی خیلی دور آزادی خواهان در حال مبارزه با امپراطوری دیکتاتوری فضایی هستند. در همین فاصله «پرنسس لیا» ( فیشر ) اسیر معاون امپراطور میشود که «دارت ویدر» نام دارد. لیا مخفیانه ۲ روبات را همراه با پیامی به سیاره ی تاتوین می فرستد و این ۲ روبات به دست پسری به اسم «لوک» ( همیل ) می افتند .

دهکده ی اوکراینی آناتوکا، پیش از انقلاب اکتبر. «تویه» (توپول)، شیر فروش دهکده مصمم است برای پنج دخترش شوهران خوبی پیدا کند...

در 1979, رئیس سالخورده مافیا "دون مایکل کورلئونه" در بحبوحه تلاش برای قانونی جلوه دادن معاملات تجاری اش در نیویورک و ایتالیا ، به دنبال اذعان بر گناهانش است، و پسر خواهرش وینسنت مانچینی را تحت حمایت خود قرار می دهد.

زندگی و مسیر ابتدایی ویتو کورلئونه از دهه 20 قرن 19 در نیویورک نشان داده شد، حال پسرش، مایکل، قدرتش را بر سازمان تبهکاری خانوادگی گسترده و متراکم می کند.

رهبر سالخورده یک خاندان جنایی سازمان یافته، کنترل تشکیلات سری خود را به پسر روی گردان از خودش منتقل می کند.