عاشقانه

بابی متوجه خیانت شریک طولانی مدت خود می شود و تصمیم می گیرد وارد ماجراجویی جدیدی در زندگی شود. در این سفر، او با قاضی مارکو ملاقات می کند و آنها شروع به زندگی در داستانی می کنند که تنش های زیادی در آن نفوذ کرده است.

پس از جدایی دردناک، بن دچار بی خوابی می شود. او برای از بین بردن زمان، شروع به کار در شیفت آخر شب در سوپرمارکت محلی می‌کند، جایی که تخیل هنری‌اش بی‌حرکت است.

یک متصدی بار با استعداد شهر نیویورک در یک بار در جامائیکا کار می کند و عاشق می شود.

زندگی برخی از بازدیدکنندگان و ساکنان رم و عاشقانه‌ها، ماجراجویی‌ها و گرفتاری‌هایی که درگیر آن‌ها می‌شوند.

دو فضانورد که در شاتل فضایی از کار افتاده خود با امید اندکی به نجات سرگردانند، در مورد اینکه آیا بهتر است روزهای باقیمانده خود را به عنوان دوستان بگذرانند یا چیزی بیشتر بحث می کنند.

پس از یک تصادف پایان کار، ایان هانتر، سرباز سابق NFL، به محوطه دانشگاه بازگشته است و او آماده است تا بازی جدید خود را اجرا کند.

دكتر روان‏شناس جوانى به نام « ادواردز » ( پك ) ، رئیس تازه‏ى یك آسایشگاه بیماران روانى ، جانشین « دكتر مرچیسن » ( كارول ) ، مى‏شود . « دكتر كنستانس پیترسن » ( برگمن ) كه دل به « دكتر ادواردز » باخته به رفتارهاى عجیب و غیر عادى او مشكوك مى‏شود ، و خیلى زود پى مى‏برد كه او « دكتر ادواردز » واقعى نیست...

در حالی که مسیحی با شیاطین درونی خود مبارزه می کند، آناستازیا باید با خشم و حسادت زنانی که پیش از او آمده بودند مقابله کند.

زویی یک دانشجوی باهوش است که مصمم است ایده های مرسوم عشق و دوستیابی را به چالش بکشد. زندگی او به زودی زیر و رو می شود زمانی که یک فرد مبتلا به فراموشی به اشتباه فکر می کند که او دوست دختر او است که اتفاقاً نام زوئی را نیز دارد.

از میان همه کافه‌های شیکاگو، او به سمت او می‌رود. بر اساس رمانی از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز، کارلی فیلیپس و اریکا وایلد.

رابطه لورا و ماسیمو در تعادل است زیرا آنها سعی می کنند بر مشکلات اعتماد و حسادت غلبه کنند در حالی که یک ناچو سرسخت تلاش می کند تا آنها را از هم جدا کند.

آناستازیا (داکوتا جانسون) و کریستین (جمی دورنان) با هم ازدواج می کنند، اما جک هاید (اریک جانسون) همچنان رابطه آنها را تهدید می کند.

ماسیمو یکی از اعضای خانواده مافیای سیسیلی و لورا مدیر فروش است. او انتظار ندارد در سفری به سیسیل که سعی دارد رابطه اش را نجات دهد، ماسیمو او را ربوده و به او 365 روز فرصت می دهد تا عاشق او شود.

سال ۱۹۵۱. «لارا براون» (جولیان مور) زن بارداری است، که قصد دارد یک مهمانی برای شوهرش ترتیب دهد، اما نمی تواند دست از خواندن رمان «خانم دالووی» بردارد. «کلاریسا وان» نیز زنی در زمان حاضر است که یک مهمانی برای دوستش «ریچارد»، نویسنده ای مشهور که مبتلا به ایدز است، تدارک دیده. این دو ماجرا بطور همزمان به کار و زندگی «ویرجینا وولف»، کسی که رمان «خانم دالووی» را می نویسد، متصل هستند.

همسر وکیل تازه فوت شده سعی می کند با غم و اندوه پس از فقدان او کنار بیاید و آخرین پرونده او را در دادگاه حفظ کند.

پس از سال ها قطع ارتباط، مردی انگلیسی به نام «ماکس اسکینر» (کرو) باخبر می شود که عمویش (فینی) درگذشته و در پرووانس برای او یک قصر و تاکستان به ارث رسیده است. «ماکس» به فرانسه می رود تا هرچه زودتر ارثیه را به فروش برساند. اما خاطرات دوران کودکی (که در این املاک سپری کرده)، جذابیت دختری فرانسوی (کوتیار) و زنی امریکایی (کورنیش) که ادعا می کند دختر نامشروع عموی «ماکس» است، نقشه های او را بر هم می زند...

زن جوانی که خود را به عنوان یک شهروند نیویورکی دوباره اختراع کرده است، پس از هفت سال جدایی، باید به خانه خود در آلاباما برگردد تا از همسرش طلاق بگیرد.

فیلم داستان زندگی روزانه پنج زن لبنانی که در بیروت زندگی می کنند را روایت می کند و...