درام

جک ( مارک داپلس ) مرد جوانی است که به دلیل مرگ برادرش از یک سال پیش تاکنون در افسردگی شدید به سر می برد. در این اوضاع، آیریس ( امیلی بلانت ) دوست صمیمی جک و نامزد سابق برادرش، از او درخواست می کند تا برای بهبود شرایط زندگی اش مدتی به کلبه دور افتاده و خالی از سکنه متعلق به پدرش برود تا در آنجا بتواند زندگی خود را بازیابد. جک پیشنهاد آیریس را می پذیرد و عازم کلبه مذکور می شود اما به محض رسیدن به کلبه متوجه می شود که خواهرِ آیریس به نام هانا ( رزماری دویت ) هم به تازگی به این کلبه نقل مکان کرده است...

لو بدلکاری است که با اسب بدلکارش که خرگوش قرمز نام دارد در خیابان ها اجرا می کند. او که از دخترش بائو جدا شده و به گانگسترها بدهکار است، در فقر و فلاکت زندگی میکند. وقتی وکلا سعی می کنند خرگوش سرخ را از او بگیرند، او مجبور می شود دوباره با دخترش ارتباط برقرار کند و از نامزد دخترش که به تازگی وکیل شده است،کمک بگیرد. هنگامی که ویدیویی از مبارزه لو و خرگوش قرمز با گانگسترها در فضای مجازی پخش می‌شود،او و اسبش یک شبه به شهرت بسیار زیادی دست پیدا میکنند...

زن مغازه دار جوان و متاهلی رابطه ای را با یک پسر جوان آغاز می کند که فکر می کند «هولدن کالفیلد» ( شخصیتی خیالی و چهره اصلی داستان ناتور دشت اثر مشهور جی دی سالینجر است ) است...

پس از ناپدید شدن انور الابراهیمی هنگام در پرواز آفریقای جنوبی به واشنگتن، همسر آمریکایی تبارش ایزابلا فیلدز ‏شروع به جستجو برای یافتن وی می کند. همزمان داگلاس فریمن مامور اطلاعاتی نیز که برای تحقیق در زمینه فعالیت ‏های تروریستی به مصر رفته، بعد از نجات یافتن از یک بمب گذاری انتحاری، مامور نظارت در بازجویی یکی از ‏مظنونین توسط پلیس مصر می شود.

دختر یک ریاضیدان بزرگ اما روان پریش که به تازگی درگذشته، اکنون سعی دارد تا با تنها چیزی که از پدرش به او ارث رسیده، یعنی همان جنون، کنار بیاید... یکی از شاگردان سابق پردش که اکنون به دنبال اوراق اوست، و همینطور خواهر بیگانه اش که اکنون بعد از مدت ها نزد او آمده، ماجرا را پیچیده تر می کنند...

داستان زنی که در روستایی کوچک در روسیه زندگی می کند. روزی بسته ای را که برای شوهرش که در زندان به سر می برد فرستاده بود، دریافت می کند. مات و مبهوت و البته عصابی از این کار، وی در اندیشه ی پیدا کردن راهی برای اینکه بفهمد چرا بسته ی مذکور به فرد ارسال کننده بازگشته، می باشد.

هنگامی که به رکس، یک راننده تاکسی قدیمی گفته می شود که تا چند وقت دیگر بیشتر زنده نیست، او راهیِ سفری ماجراجویانه به سمت داروین می شود تا با این وضعیت سخت کنار بیاید.

داستان خانواده‌ای در کوه‌های آلپ در فرانسه چادر زده‌اند اما با بهمنی سهمگین مواجه می‌شوند.

ویولت اورگاردن، سرباز سابق بازگشته از جنگ، برای تدریس در آکادمی زنان می آید و زندگی یک دختر جوان را تغییر می دهد.

این فیلم که در دنیایی فانتزی جریان دارد، در مورد دو برادر نوجوان جن است که راهی سفری برای کشف جادو می‎شوند.

خانواده یک آشپز با استعداد هندوستان را به مقصد فرانسه ترک کرده و رستورانی روبروی غذاخوری "مادام مالوری" باز می کنند و این اتفاق آنها را وارد رقابتی سخت می کند.

این فیلم داستان افراد گوناگون در موقعیت‌های مختلف است. یک بازرگان که تمام زندگی‌اش را بر روی یک اسب مسابقه‌ای شرط بندی کرده است، یک گانگستر که به آینده می نگرد، یک خواننده‌ی موسیقی پاپ که قربانی رییس یک گروه تبهکار می‌شود و در آخر یک دکتر که سعی دارد زندگی معشوقه‌اش را نجات دهد.

یک شخصیت پنج مرد جوان را در نقطه عطف زندگی شان در شهر کوچکی از ایتالیا آموزش می دهد...

«اسلوین» (جاش هارتنت) که با فرد دیگری اشتبه گرفته شده است، ناخواسته وارد جنگ دو رقیب بزرگ تبه کار در شهر می شود. در همین هنگام اسلوین تحت تعقیب کارآگاه بی رحمی بنام «بریکوسکی» و همینطور یک قاتل بدنام مشهور به «گودکت» (بروس ویلیس) است...

« بالستررو » ( فاندا ) ، معروف به « مانى » ، نوازنده‏ ى یكى از كلوب‏ هاى شبانه ، به دلیل شباهت زیادش با یك خلافكار به اشتباه دستگیر مى‏ شود...

گروهی متشکل از چهار نفر، قصد دارند به یک جواهرفروشی معروف، دستبرد بزنند. این جواهرفروشی از آخرین تجهیزات امنیتی بهره می‌برد و سارقین برای موفقیت خود، نیاز به نقشه‌ای دقیق دارند.

در پی به ارث بردن هتل های زنجیره ای پدرش، هال سعی می کند به رابطه طولانی و مخفیانه خود با ربکا، یک سلطه گر پایان دهد. نبرد اراده ها در طول یک شب پر دردسر رخ می دهد و ربکا و هال در تلاش برای حفظ دست بالا هستند.

یک خبرنگار تلویزیونی و یک کارآگاه تلاش میکنند تا یک قاتل سریالی که در توکیو مخفی شده را پیدا کنند.