جنایی

فیلم از آخر به اول می آید. ماجرای فیلم حول شبی در پاریس رخ می دهد، که زنی بنام «آلکس» (مونیکا بلوچی) در زیرگذر توسط یک غریبه مورد تجاوز قرار می گیرد.

"تارا" و "مایا" دو دوست جدانشدنی در هندوستان هستن .علاقه,عادتها و سرگرمیهای آنها مثل هم هست سالها بعد،آنها که تبدیل به انسانهای بالغی شده اند،دوستی خود را حفظ می کنند."تارا" با شاهزاده ای به نام "راج سینگ" ازدواج می کند.پس از ازدواج "راج" از او خسته...

مردی سرسخت و آشفته با پلیس ها و جنایتکاران روبرو می شود تا تنها رابطه ای که برایش مهم است را نجات دهد...

جنس و مایک ، دو افسر پلیس که در حال گشت زنی هستند, با گسترش ناآرامی ها خود را در پیچ و خم ساختمانها گرفتار می بینند.

با ناپدید شدن یک زن، بعد از یک کولاک، ماشین وی در جادی ای در یک روستای کوچک دورافتاده پیدا شده است. درحالی که پلیس نمی داند از کجا شروع کند، پنج نفر با ناپدید شدن ارتباط دارند که هرکدام راز خاص خود رادارند.

یک پلیس مخفی وارد گروهی موتور سوار خطرناک که خرید و فروش اسلحه انجام می دهند، می شود تا آنها را پشت میله های زندان بیندازد...

زندانی که به قید التزام آزاد شده با رفیق قدیمی ش برای پیدا کردن ساک پر از پولی که پنج سال قبل هنگام فرار از دست افراد سازمان مبارزه با مواد مخدر پنهان کرده، همدست میشود،در حالی که کلانتر هم او را تعقیب میکند.

فیلم 48 ساعت از زندگی و جنایت در لس آنجلس را به شخصیتهای متفاوت روایت می کند...

«جک رایان» (فورد)، مأمور سی.آی.ای، با تحقیق در مورد قاچاقچیان مواد مخدر در کلمبیا متوجه می شود که فساد به سطوح بالای دولت امریکا رخنه کرده است.

یک کلاهبردار خرده پا میان وفاداری به مادرش که جدا از او زندگی می کند، و دوست دخترش، گیر افتاده و باید یکی را انتخاب کند...

«کوالسکی» برای یک شرکت انتقال اتومبیل کار می کند. او قرار است یک اتومبیل را از کلورادو به سان فرانسیسکو ببرد. بعد از تحویل خودرو، او شرط می بندد که می تواند در کمتر از 15 ساعت آن را به مقصد برساند. در بین راه او تحت تعقیب پلیس قرار می گیرد و ...

راسل پول و جک جکسون، قتل‌های رپرهای مشهور B.I.G و توپک را بررسی می‌کنند.

در یک گردهمایی عمومی، در کشوری ناشناخته (بدون نام)، یکی از مخالفان حکومت که در این گردهمایی قصد سخنرانی دارد، مورد حمله قرار می گیرد و کشته می شود.با تحقیقات یک دادستان باهوش، حقایقی آشکار می شود...

«سمیر هورن» یک مسلمان مذهبی آمریکایی است که در گذشته یکی از ماوران متخصص ارتش آمریکا در کشف و خنثی سازی مواد منفجره بوده است. اف.بی.آی او را در محدوده یک منطقه بمب گذاری شده توسط تروریستها شناسایی می کند. یک مامور اف.بی.آی به اسم «روی کلیتون» ماموریت می یابد تا در مورد این موضوع عجیب و رابطه احتمالی سمیر با این بمبگذاری ها تحقیق کند. کلیتون، هورن را در کشور یمن و زمانیکه قصد فروش مواد منفجره به یک گروه تروریستی را دارد دستگیر می کند. تروریستها وارد زندان شده و هورن را با خودشان می برند و در ادامه کلیتون در می یابد قرار است آنها یکی از کنسولگری آمریکا در شهر نیس فرانسه را بمب گذاری کنند اما پلیس در دستگیری آنها شکست می خورد. کلیتو نرد ادامه سمیر را تا آمریکا تعقیب می کند و بایستی هر طور شده قبل از اینکه او بسراغ هدف بعدیش برود او را متوقف سازد.

داستان مردی که برای جستجوی کار و انتقام گرفتن از گذشته خود به یک شهر بزرگ نقل مکان می کند.

یک قاتل با یک زن همکاری می کند تا به او کمک کند پدرش را پیدا و اسرار اصل و نسب او را کشف کند.

فِرِش یک پسربچه 12 ساله می باشد که کارش فروش مواد مخدر است. فِرِش در یک مجتمع مسکونی شلوغ در کنار عمه و پسر عموهایش زندگی می کند. پدر او تبدیل به یک فرد بیکار و بی مصرف خیابانی شده، اما هنوز هم گاهی اوقات به بهانه بازی کردن شطرنج با فِرِش ملاقات می کند. خواهر او نیز با کسانی که از فِرِش مواد میخرند، همخوابه می شود. اما با گذر زمان فِرِش متوجه می شود که دیگر نمیخواهد مواد بفروشد و...

آدمکشی که تنها با نام «مامور ۴۷» شناخته شده است، توسط سازمانی بی نام و نشان به کار گرفته شده تا یک ترور را در روسیه انجام دهد. اما او خیلی زود پی می برد که گرفتار یک توطئه سیاسی شده، و پلیس بین الملل و همینطور نظامیان روسیه در تعقیب او هستند.