درام

سال های پایانی قرن هجدهم، اسپانیا. فرانسیسکو گویا زیر سایه حمایت پادشاه کارل چهارم سرگرم قوام دادن به سبک کاری خویش و خلق بهترین تابلوها است. اینس دختر جوان و زیبای تاجری ثروتمند که به نوعی الهه الهام وی شمرده می شود، گرفتار دادگاه تفتیش عقاید کلیسا می شود. پدر اینس برای نجات وی به گویا روی می آورد تا از رابطه خود برای تماس با پدر لورنزوی جوان و صاحب سمت در کلیسا استفاده کند . اما لورنزو ...

در یک شهر کوچک یک سری قتل های زنجیره ای رخ داده است که قاتل طوری صحنه سازی کرده که گویا چیز دیگری مثل شیاطین در این قتل ها دست داشته اند پلیس هم با سردرگمی به دنبال قاتل میگردد که...

اتفاقات عجیب پس از پیدا شدن دختری غرق شده در دریاچه شروع می شود.

سه داستان متمایز که در شهر شلوغ توکیو روایت می شود.

کارن، سارا و اما تونی همگی در حال نقل مکان به شهر کوچکی در پنسیلوانیا هستند، جایی که برای آنها ناشناخته، در سال 1913، یک حادثه وحشتناک معدن ده ها کودک را زنده در زیر زمین به دام انداخت. اما یک مشکل وجود دارد. آنها هنوز زنده هستند.

«وایولت دورو» (رولندز)، «کارولاین» (هادسن) را که در یک خانه ی سالمندان کار می کند، استخدام می کند تا از شوهرش، «بن» (هرت) مراقبت کند. دیری نگذشته که «کارولاین» به اسناد و شواهدی دست می یابد که ثابت می کند «بن» و «وایولت» عضو یک فرقه ی شوم «هودو» هستند.

زندگی یک مادر مجرد پس از بازگشت برادر کوچکترش به شهر که به ندرت دیده می شود، دچار آشفتگی می شود.

یک زوج تازه ازدواج کرده متوجه می‌شوند که ماه عسل آنها در دریاچه‌ای در حال فروریختن هرج و مرج است، پس از اینکه پل متوجه می‌شود Bea در نیمه‌شب سرگردان و سرگردان است.

لورا و ماسیمو برگشته‌اند و قوی‌تر از همیشه هستند. اما روابط خانوادگی ماسیمو و مردی مرموز که خواستار قلب لورا می شود، عاشقان را پیچیده می کند. زندگی می کند.

دولت آلمان شرقی، کنترل بسیار شدیدی بر مردم اعمال می‌کند، خصوصا قشر روشنفکر جامعه که شامل نویسنده‌ها، فیلمسازها و در کلّ، هنرمندان می‌باشند. در این میان، فردی به نام «ویسلر» که یکی از کارکنان سازمان امنیت ملی می‌باشد، مأمور کنترل و استراق سمع شاعر و نویسنده‌ای به نام «درایمن» می‌شود. او در حین انجام وظیفه، تحت تأثیر زندگی او و همسرش قرار گرفته و دچار تغییر و تحول شخصیتی می‌شود.

داستان زوج میانسالی که با ورود زوجی جوان به زندگیشان، ازدواج و شغل آنان به طور کامل متحول می شود..

در طول تحقیق بر روی پرونده تجاوز به یک راهبه،یک پلیس فاسد نیویورک که به مواد مخدر و قمار اعتیاد دارد،تلاش می کند راه خود را تغییر داده و به رستگاری دست پیدا کند...

تعطیلات تابستانی دانکن به همراه مادرش و دوست پسر و دخترش ، به یک تجربه آزار دهنده مبدل شده اما دوستی ناخواسته دانکن با یک مربی در پارک آبی، اتفاقات جالبی را به همراه دارد و ...

یک زن مطلقه که تصمیم دارد رابطه ای را با مردی که از او خوشش آمده آغاز کند، پی می برد که این مرد همسر سابق یکی از دوستانش است...

داستان در سال 1981 اتفاق می‌افتد که بیماری ایدز/اچ‌آی‌وی (H.I.V) وارد جامعه همجنسگرایان می‌شود. و چطور این همجنسگرایان باید با یک دنیای دگرجنسگرا بجنگند تا بالأخره کمکشان کنند...

در قرن پانزدهم ترانسیلوانیا، ولاد سوم (لوک ایوانز)، شاهزاده والاچیا، به عنوان یک حاکم عادل شناخته می شود. ولاد با همسر محبوبش، میرنا (سارا گادون)، یک دوره طولانی صلح را میانجیگری کرده است و تضمین می کند که مردمش به ویژه در مقابل امپراتوری عثمانی محافظت شوند. با این حال، هنگامی که سلطان محمد دوم (دومینیک کوپر) از 1000 پسر کشور، از جمله پسر ولاد، برای ارتش خود درخواست می کند، ولاد با هیولایی معامله می کند که او را قادر می سازد ترک ها را شکست دهد, اما به قیمت انسانیت او تمام شد.

پیوند دو جوان منجر به خیانت زناشویی و در نهایت جنایت می شود.

مرگ تصادفی پسر بزرگتر یک خانواده مرفه عمیقاً روابط بین مادر تلخ، پدر خوش اخلاق و پسر کوچکتر گناهکار را تیره می کند.