درام

حماسه ای باشکوه با فانتزی شرقی که جنگ های افسانه ای طولانی بین انسان ها، جاودانه ها و هیولاها را بازسازی می کند که بیش از سه هزار سال پیش رخ داده است.

داستان فیلم شهر سیارکی در سال ۱۹۵۵ اتفاق می افتد و مجموعه ای از دانش آموزان و والدین را دنبال می کند که برای شرکت در کنوانسیون سالانه Junior Stargazer و رویدادهای بعدی به یک شهر بیابانی خیالی می روند...

پارکرها، خانواده‌ای منزوی که از آداب و رسوم باستانی پیروی می‌کنند، متوجه می‌شوند که وجود مخفیانه‌شان تهدید می‌شود، زیرا باران سیل آسا به منطقه‌شان می‌رسد و دختران آیریس و رز را مجبور می‌کند مسئولیت‌هایی فراتر از مسئولیت‌های یک خانواده معمولی را بر عهده بگیرند.

دیویس (جیک جیلنهال) مرد جوانی است که به همراه پدر همسرش (کریس کوپر) در یک شرکت بزرگ فعالیت می کنند. دیویس زندگی مرفه و راحتی دارد و همسرش جولیا (هیدر لیند) را نیز بسیار دوست می دارد. اما پس از اینکه همسرش در جریان یک تصادف کشته می شود، زندگی دیویس سیاه و نابود می شود. بطوریکه او کنترلش بر زندگی را از دست می دهد تا اینکه...

مردی به زادگاهش بازمی‌گردد، جایی که خاطرات و آرزوهای گذشته او را تسخیر کرده است.

سه خواهر و برادر که با احتمال زندان روبرو هستند، با جنایات بین کشوری با ابعاد حماسی، اوضاع را به دست خود می گیرند.

آتش نشانان بخش Pillar Point هنگ کنگ با آتش غیر قابل کنترلی مبارزه می کنند که شهر را در تاریکی فرو می برد.

خانواده ای جوان به خانه ای تاریخی در جورجیا نقل مکان می کنند، اما متوجه می شوند که تنها ساکنان آن خانه نیستند. به زودی آنها خود را در حضور رازی می یابند که از زیر زمین برمی خیزد و تهدید می کند که هرکسی را که در مسیرش باشد به زمین خواهد انداخت.

در کارولینای شمالی دوران افسردگی، آینده امپراتوری چوب جورج پمبرتون زمانی که با سرنا ازدواج می کند، پیچیده می شود.

داستان فیلم در مورد دوران ممنوعیت مشروبات الکلی و حول محور گروهی از تبهکاران است که در دنیای جرم و جنایت های سازمان یافته فعالیت دارند

در سال 1963، پاتریشیا ویر 18 ساله ربوده شد و به طرز وحشیانه ای مورد تجاوز قرار گرفت. تریش که متعهد به زندانی کردن مهاجم خود، ارنستو میراندا است،زندگی او توسط سیستم حقوقی آمریکا نابود می‌شود، زیرا او قانونی را ایجاد می‌کند که کشور را متحول می‌کند.

یک مادر مجرد ملخ ها را به عنوان منبع غذایی پر پروتئین پرورش می دهد، رفته رفته تولید و پرورش ملخ ها با مشکل مواجه می شود تا زمانی که متوجه می شود که چشیدن طعم خون باعث رشد ملخ ها می شود و ...

یک نوجوان با ناهنجاری جمجمه بزرگ صورت و مادر باند دوچرخه‌سواری تلاش می‌کند تحت این شرایط تا حد امکان زندگی عادی داشته باشد.

یک نمایشنامه نویس شیکاگو از خود هیپنوتیزمی استفاده می کند تا در زمان سفر کند و با بازیگری که پرتره قدیمی اش در یک هتل بزرگ آویزان است ملاقات کند.

در اواسط دهه ۱۹۹۰ یک افسر سابق نظامی توسط سرویس اطلاعاتی کره جنوبی به عنوان جاسوس استخدام میشود و با نفوذ بین مقامات عالی رتبه کرهٔ شمالی به دنبال جمع آوری اطلاعات حساس در مورد برنامه هسته ای کرهٔ شمالی هست.

لس آنجلس، سال 2019. «ریک دکارد» (فورد)، از اعضای سابق یک واحد ویژه ی پلیس (معروف به تیغ روها) که تخصص در از بین بردن روبات های شبه انسان را دارد. با اصرار و اجبار «سروان برایانت» (والش) می پذیرد تا گروهی از روبات ها را بیابد و از بین ببرد. این گروه متشکل از شش روبات است که با ظاهر انسانی، با یک سفینه ی فضایی به زمین آمده اند.

فرانک به دنبال اختلاف پدر و مادرش در زندگی، و جامه عمل پوشاندن به آرزوهای پدر، تصمیم می‌گیرد به فرد پولداری تبدیل شده و همچنین، به شأن اجتماعی بالایی دست پیدا کند. در همین راستا، از جعل یک چک شروع کرده و از ظاهر شیک و جذاب خلبانی برای نقد کردن چکها بهره می‌برد.

یک دانشجوی کالج که در یک سینما کار می کند با مردی به نام رابرت که اختلاف سنی قابل توجه ای با او دارد قرار ملاقات میگذارد. متوجه می شود که این شخص کاملا با شخصیتی که در فضای مجازی با اون پیام های عاشقانه رد و بدل می کرد، متفاوت است.