استرالیا

هنگامی که مایا ، یک زنبور عسل کوچک ، و بهترین دوستش ویلی ، یک شاهزاده خانم مورچه را نجات می دهند ، خود را در میانه نبردی سهمگین می ببیند که آنها را به دنیای جدید عجیب و غریب می برد و دوستی آنها را تا حد ممکن به چالش می کشد.

گروه "شرکت معماها" که اعضای آنها فرد ، دافنه ، ولما ، شگی و یک سگ به اسم اسکوبی است و کارشان قبلاً حل معماهای جنایی و تبه کاری بوده مدت دو سال است بخاطر اختلافات از هم جدا شده اند . تا اینکه هر کدام جداگانه دعوت نامه ای می کنند تا برای گذراندن تعطیلات بهاری به جزیره اسپوکی بروند...

داستان "مایا"، زنبور کوچکی با قلب بزرگ که به ماجراجویی می پردازد.

باب بلچر، با همسر همیشه خوش بین خود لیندا(جان رابرتس) و سه فرزندش، تینا (دن مینتز)، ژنِ احمق (اوژن میرمن) و لوئیزِ باهوش (کریستن شال)، رستوران همبرگری را در شهر ساحلی اداره می کند.

نازی ها در سال 1945 یک پایگاه مخفی در نیمه تاریک ماه ایجاد کردند و در آنجا پنهان شدند و قصد دارند در سال 2018 به قدرت بازگردند.

یک جاسوس در سطح جهانی عاشق یک زن بعید می شود و باید چگونگی برقراری رابطه با یک فرد عادی را در حالی که اطرافیان او سعی می کنند هم رابطه و هم خیلی چیزهای دیگر را از بین ببرند، بیابد.

داستان مسحور کننده یک پسر بچه نه ساله یتیم که بومی استرالیایی است، او در پی اتفاقی نیمه شب به صومعه ای دورافتاده می رسد که توسط یک راهبه مرتد اداره می شود...

داستان دو مرد که بزرگ‌ترین قطعه طلا را پیدا و‌اکنون باید به دنبال راهی برای مخفی کردن آن باشند.

هنگامی که گروهی از دوستان هم مدرسه ای متوجه می شوند که چگونه با استفاده از یک دست مومیایی شده ارواح افرادی که میشناسند را احضار کنند،این موضوع باعث هیجان بیش از حد آنها شده تا جایی که یکی از آنها زیاده روی می کند و نیروهای ماوراء طبیعی وحشتناک را آزاد می کند.

داستان در سال ۱۹۸۱ اتفاق میافتد و درباره ماجرای انتقام شیخی ست که آدمکشی حرفه ای بنام دنی (جیسون استاتهام) را برای کشتن افسرهای نیروی ویژه هوایی بریتانیا (SAS) که مسئول مرگ پسرش بوده اند، استخدام میکند. برای مجبور کردن دنی به این کار، شیخ دوست و همکار وی معروف به هانتر (رابرت دنیرو) را به اسارت میگیرد و....

یک زن جوان سرنوشت خود را به عنوان یک وارث بین کهکشانی کشف می کند و باید برای محافظت از ساکنان زمین در برابر یک صنعت باستانی و مخرب مبارزه کند.

«گلهای گمشده آلیس هارت» داستان دختر جوانی را روایت میکند، که هر دو والدین خود را در یک حادثه غم انگیز از دست می دهد و به همراه مادربزرگش در مزرعه گل زندگی می کند. آلیس با بزرگ شدن، زبان گل های بومی استرالیا را به عنوان راهی برای گفتن چیزهایی که صحبت کردنشان خیلی سخت است، یاد می گیرد. اما او همچنین می‌آموزد که رازهایی در اسرار گذشته او وجود دارد که هنوز کشف نشده اند...

تمامی پنگوئن‌ها برای ادامه‌ی نسل خود، باید آواز بخوانند تا با این روش، امکان جفت‌گیری برایشان فراهم شود. متاسفانه «مامبل» کوچکترین استعدادی در این زمینه ندارد و تلاش والدینش برای رفع این موضوع بی‌نتیجه است. او در عوض، استعدادی دیگری دارد و آن هم رقصیدن است.

فیلم «پادشاهی مخفی» داستان برادر و خواهری را دنبال می‌کند که متوجه می‌شوند خانه جدیدشان دریچه‌ای به دنیای زیرین است که جمعیتی از پانگولین‌های زره‌دار در آن زندگی می‌کنند.

الکساندر، پسری که در یک کمون توقیف شده بزرگ شده است، متوجه می شود که عدم تمایل او برای قرار گرفتن در صف، او را در مسیر برخورد با گرگوری، رهبر کاریزماتیک و سلطه گر جامعه قرار می دهد.

زمانی که فلش از ابرقدرت های خود برای سفر به گذشته برای تغییر وقایع گذشته استفاده می کند، دنیاهای موازی با هم برخورد می کنند. در همین حال، زمانی که تلاش او برای نجات خانواده اش به طور ناخواسته آینده را تغییر می دهد، او در واقعیتی (دنیایی) گرفتار می شود که در آن ژنرال زاد بازگشته است و تهدیدی برای نابودی دنیا محسوب می شود. بدون هیچ ابرقهرمان دیگری برای روی آوردن به آن، به نظر می‌رسد که فلش یک بتمن بسیار متفاوت را از دوران بازنشستگی بیرون می‌آورد و یک کریپتونی زندانی را نجات می‌دهد - البته نه آن کسی که او به دنبالش است.

لنی و جینا دوقلوهای همسانی هستند که از زمان کودکی مخفیانه زندگی خود را عوض کرده اند و در بزرگسالی زندگی دوگانه ای به اوج می رسد، اما یکی از خواهران ناپدید می شود و همه چیز در دنیای کاملاً طراحی شده آنها به هرج و مرج تبدیل می شود.

شش دوست وارد شهر کوچک و ساکتی می شوند که در آن یک موزه از مجسمه های مومی وجود دارد، و در آن دو برادر زندگی می کنند که با استفاده از راه خاصی مجسمه ها را بطرزی باور نکردنی واقعی می سازند...