آمریکا

دو جوان بعد از شنیدن صدای فریاد یک پسر بچه با به خطر انداختن جان خود وارد یک میدان وسیع چمن زار در کانزاس میشوند, اما خیلی زود متوجه میشوند که ممکن است اصلا راه خروجی از این مکان وجود نداشته باشد…

سه اسکی باز جوان در زمان تعطیلی پیست اسکی روی تلکابین گیر می افتند. اکنون آن ها باید تصمیمات خطرناکی برای نجات جانشان بگیرند، یا اینکه همان بالا بمانند و از سرمای شدید بمیرند...

قاتل سریالی جفری دامر در مصاحبه‌های بدون مراقبت به جنایات هولناک خود اعتراف می‌کند و دیدگاهی نگران‌کننده را از ذهن آشفته خودش ارائه می‌دهد.

وینس، فروشنده ماری جوانا در بازار سیاه، زندگی مرفه ای در لس آنجلس دارد، اما با تصویب قوانین جدید قانونی شدن حشیش، همه چیز تغییر می کند. با مجوزهای محدود داروخانه ها قادر به تجویز ماری جوانا می شوند،و در پی این قضیه وینس ممکن است از کسب و کار خارج شود...

مجموعه ای از داستان های کوتاه متحرک که در دنیای پسران اتفاق می افتد.

یک مادر مجرد به دنیای زیرین تاریک کشیده می شود، در حالی که پسر نوجوانش جاده ای را کشف می کند که او را به یک شهر مخفی زیر آب می برد.

مردی که مجبور می شود با زور اسلحه برای یک مسافر مرموز رانندگی کند، به زودی خود را در یک بازی موش و گربه می بیند که هیچ چیز آنطور که به نظر می رسد نیست.

نگاهی غم انگیز به یک روز از زندگی دستیار یک مدیر قدرتمند. همانطور که جین روال روزانه خود را دنبال می کند، او به طور فزاینده ای از سوء استفاده موذیانه ای که هر جنبه از موقعیت او را تهدید می کند آگاه می شود.

داستان غم انگیز یک دختر کاملا آمریکایی که در تابستان 1969 به یک قاتل خونسرد تبدیل شد.

بعد از اینکه پیش بینی مردی جوان، گروهی از تماشاگران یک مسابقه اتومبیل رانی را از سانحه‌ای دلخراش نجات می دهد، مرگ باز می گردد تا آن‌هایی که گریخته‌اند را با خود ببرد.

پنجمین قسمت از مجموعه فیلم های «مقصد نهایی»، همانند قسمت های قبلی، داستان آشنای چند جوان را روایت می کند که هرکدام از آنها به شکل غیرمنتظره ای کشته می شود.

گروهی از مردم که در یک آسانسور گیر افتاده‌اند، پی می برند که شیطان هم در میان آن‌هاست.

دختری جوان سانحه‌‌ی وحشتناک یک ترن هوایی را قبل از وقوع می بیند و عده‌ای را از سوار شدن به آن باز می دارد. اما او نمی تواند جلوی مرگ را بگیرد، و تمام کسانی که از آن حادثه جان سالم بدر برده‌اند، یکی یکی بشکلی دلخراش می میرند.

یک تصادف وحشتناک قبل از وقوع در بزرگراه به «کیمبرلی» الهام می شود، و او بزرگراه را می بندد و جان چند نفر را از این حادثه نجات می دهد. اما مدتی بعد افراد نجات یافته بصورت مرموزی یکی یکی می میرند، و حالا کیمبرلی باید قبل از اینکه نوبت خودش فرا برسد، جلوی این ماجرا را بگیرد.

دو سرباز سابق نیروهای ویژه باید گروهی از غیرنظامیان را در امتداد "بزرگراه مرگ" بغداد تا منطقه امن مورد نظر اسکورت کنند.

زنی به امید آن که بتواند برادر بیمارش را نجات دهد، قبول می کند که در یک بازی سادیسمی که توسط یک فرد روانی برگزار می شود شرکت کند...

داستان تعدادی آدم روانی که چندین شخص غریبه را گروگان می گیرند. آنها که مرگ را پیش روی خود می بینند، مجبور هستند یک نفر را از جمع خود انتخاب کنند که لیاقت زنده ماندن را داشته باشد.

«فلز تاب خورده» داستان راننده ای است که یک قرارداد کاری را قبول می کند، قرارداد به این صورت است که باید در زمین بایر پساآخرالزمانی بسته ای را به مقصد موردنظر تحویل دهد،درحالی که توسط غارتگران بیابانی تحت تعقیب است...