آلمان

لندن، اواخر قرن نوزدهم. مخترعی نابغه به نام «فیلئاس فاگ» (لوگان) شرط می بندد که می تواند دنیا را در هشتاد روز دور بزند. در این سفر جوانی چینی به نام «لو شینگ» (چان) نیز که به خدمت «فاگ» درآمده، او را هم راهی می کند.

داستان این فیلم درباره ی زنبوری به نام مایا است که بر اثر اتفاقاتی مجبور می شود تا تیمی را جور کند و در مسابقاتی برای نجات کندویش شرکت کند.

هنگامی که مایا ، یک زنبور عسل کوچک ، و بهترین دوستش ویلی ، یک شاهزاده خانم مورچه را نجات می دهند ، خود را در میانه نبردی سهمگین می ببیند که آنها را به دنیای جدید عجیب و غریب می برد و دوستی آنها را تا حد ممکن به چالش می کشد.

اسکندر در سن ۲۵ سالگی بر نود درصد از دنیای شناخته شده آن زمان با اقتدار حکمرانی می کند. پدر او شاه فیلیپ نام داشته که قبل از او پادشاه مقدونیه بوده و مادرش نیز المپیاس نام دارد که همواره تحت ظلم و ستم شاه فیلیپ بوده است. بنابراین او اسکندر را از کودکی تربیت کرده تا به جنگاوری شجاع و بیرحم تبدیل شود. اسکندر با خروج از مقدونیه به مدت هشت سال همراه با سپاهیانش ۲۲ هزار مایل را می پیماید تا موفق به فتح این سرزمینها شود. او ابتدا امپراطوری عظیم ایران و سپس مصر را فتح کرده و…

داستان "مایا"، زنبور کوچکی با قلب بزرگ که به ماجراجویی می پردازد.

نازی ها در سال 1945 یک پایگاه مخفی در نیمه تاریک ماه ایجاد کردند و در آنجا پنهان شدند و قصد دارند در سال 2018 به قدرت بازگردند.

داستان ادگاردو مورتارا، پسر جوان یهودی ساکن بولونیای ایتالیا، که در سال ۱۸۵۸ پس از غسل تعمید مخفیانه، به زور از خانواده اش گرفته شد تا به عنوان یک مسیحی بزرگ شود. مبارزه والدین او برای آزادی پسرشان بخشی از یک نبرد سیاسی بزرگتر شد که پاپ را در برابر نیروهای دموکراسی و متحد ایتالیا قرار داد.

فریب سیاسی در داخل سازمان ملل آشکار می شود، جایی که یک مامور سرویس مخفی ایالات متحده مأمور تحقیق درباره مترجمی می شود که یک توطئه ترور را می شنود.

شیطان هفت آرزو الیوت ریچاردز را برآورده می کند تا دختر رویاهایش را در ازای روحش به دام بیاندازد.

مردی در حالی که با دو فرزندش در حال رانندگی بود، یک تماس تلفنی از یک مهاجم ناشناس دریافت می کند که ادعا می کند بمبی در ماشین وجود دارد. او که نمی تواند از وسیله نقلیه خارج شود، اکنون باید یک سری دستورالعمل های پیچیده را دنبال کرده و به آنها عمل کند، در حالی که سعی می کند بفهمد چگونه زنده بماند.

"فرزند عزیز"،روایتگر داستان زنی به نام لناست است که در انزوا کامل در خانه ای بسیار امن زندگی می کند. او در آنجا به همراه دو کودک به نام‌های هانا و جاناتان روزهای خود را می گذرانند، زندگی آنها به طرز وحشیانه ای تحت کنترل است، تا جایی که کارهایی مثل زمان خواب، غذا خوردن یا حتی استفاده از سرویس بهداشتی نیز زمان بندی خاصی دارد. وقتی فردی ملقب به "پدر" به اتاق آنها سر میزند آنها باید تمام و کمال به حرفهای پدر گوش دهند، اصولا همه چیز تحت کنترل پدر است و ...

در حالی که اروپا به سمت یک جنگ بزرگ به پیش می رود گروهی از تفنگداران با نام های دارتانیون ،آتوس ،پوریتوس و آرامیس مامور می شوند تا به هر شکل ممکن کاردینال ریشیلیو که با نقشه ها و توطئه هایش اروپا و بخصوص انگلیس و فرانسه را به سمت یک جنگ تمام عیار می برد متوقف کنند. فیلم بر اساس رمان مشهور الکساندر دوما ساخته شده است.

جک رایان، تحلیلگر سیا، باید برنامه‌های یک جناح نئونازی را که می خواهد با منفجر کردن بمب هسته‌ای در یک بازی فوتبال در بالتیمور، مریلند، درگیری فاجعه‌باری بین ایالات متحده و روسیه ایجاد کند، متوقف کند.

«شان جونز» (فیلیپس) قرار است به کالیفرنیا پرواز کند و در آن جا در یک محاکمه ی پر سر و صدای جنایی، علیه «ادی کیم» گنگستر (لوسن) شهادت دهد. اما رفقای «ادی» صندوقی پر از مارهای خطرناک سمی در هواپیما پنهان کرده اند که با استفاده از یک مکانیسم زمان بندی شده، مدتی پس از حرکت هواپیما آزاد می شوند...

«مایز لوگان» (لارنس)، دزد جواهر، پیش از دستگیری الماسی گران قیمت را در یک ساختمان نیمه کاره پنهان می کند. اما دو سال بعد که «لوگان» از زندان آزاد می شود، می بیند آن ساختمان به قرارگاه پلیس تبدیل شده است...

داستان در مورد زن جوانیست که دچار بیماری "فوبیا" شده و هر شب نیز فکر میکند که یک روح شیطانی می خواهد از زیر تختش یا از کمد دیواری بیرون بی آید و او را مورد آزار قرار دهد. به همین دلیل دچار ترس و توهم شدیدی میشود. او تحقیقاتی را آغاز می کند که با نام "بوگی من" آشنا می شود و ...

یک جوخه بعد جنگ جهانی دوم وظیفه دارد شاهکارهای هنری را از دست دزدان آلمانی نجات دهد و آنها را به صاحبانشان بازگرداند.

خدمه کشتی تجاری دمتر برای تحویل محموله ای متشکل از 50 جعبه چوبی بدون علامت از مبدا کارپاتیا به سوی لندن به حرکت در می آید. با این حال، آنها به زودی متوجه حضور نامقدس یک دراکولا در کشتی می شوند،این موضوع باعث می شود که این سفر برای آنها تبدیل به یک بازی مرگ و زندگی شود...