آمریکا

"مک" و "کلی" که فکر می کنند دیگر از دست همسایه های بدذاتشان راحت شده اند، در می یابند که همسایه های جدیدی که به آنجا آمده اند به مراتب از قبلی ها نیز بدتر می باشند. بنابراین برای سرکوب کردن آنها باید از همسایه قبلی خود "تدی" کمک بگیرند.

پس از نقل مکان همسایه جدید (زک افران) , زندگی ملتهب یک زوج جوان که یک نوزاد تازه متولد شده دارند تبدیل به جهنم میشود .آنها هر کاریی میکنند تا این همسایه را از آنجا بیرون کنند

«ریچ» (اوون ویلسن) و «فرد» (جیسن سادیک) دو دوست صمیمی‌اند، و هردو چندین سال است که ازدواج کرده اند. اما وقتی که این دو مرد در خانه از خود بیقراری و بی حوصلگی نشان می دهند، همسرانشان تصمیم میگیرند تا یک هفته به شوهرانشان اجازه دهند تا هر کاری که دلشان می خواهد انجام دهند، بدون اینکه مورد مواخذه یا کوچکترین سوالی قرار بگیرند. این موضوع در ابتدا شبیه یک رویا برای ریک و فرد می باشد. اما آنها به زودی متوجه می شوند که رویایی که آنها از زندگی مجردی داشتند به طور فاحش و البته خنده داری با جهان واقعیت فرق دارد...

زمانیکه الکس (لیام نیسون) که یک آدمکش حرفه ایست از اتمام کاری برای یک سازمان جنایی خطرناک امتناع می ورزد, تبدیل به یک هدف میشود. در حالی که سندیکای جنایی در تعقیب او هستند ماموران FBI هم با بررسی رد اجساد رد پای الکس را در آن قتل ها پیدا میکنند.همچنین او با از دست دادن شدید حافظه دست و پنجه نرم می‌کند و هر حرکت روی او تأثیر می‌گذارد.

جک ریچر برای کسب اعتبار مجدد باید پشت پرده یک توطئه مهم دولت را کشف کند. او که به عنوان مجرم در حال فرار از قانون می باشد، راز مهمی از گذشته خود را کشف می کند که می تواند زندگی او را برای همیشه تغییر دهد.

نوجوانی که نسبت به همسایه جدید خود شکاک می شود. ایا او یک خون اشام است ؟

گروهی در شیکاگو پیش از رفتن به کالج در تابستان گرد هم می‌آیند و ....

جین گری قدرتی خارق العاده دارد که او را به ققنوس سیاه تبدیل می‌کند. حال مردان ایکس باید تصمیم بگیرند که زندگی یک نفر از اعضای تیم مهم است یا تمامی مردم...

الکس یک دانش آموز دبیرستانی با آینده‌ای روشن است. همه چیز برای او بخوبی پیش می‌رود تا اینکه میان دو راهی یک انتخاب قرار می‌گیرد و…...

یک مهاجر سالخورده چینی درگیر ماجراهای خطرناک می شود، او تنها فردی ست که می تواند با کاوش در جهان های دیگر و ارتباط با زندگی های تحت هدایتش دنیا را نجات دهد.

همکار سین اندرسون بهمراه شوهر مادرش راهی ماموریتی برای پیدا کردن پدر بزرگش میشود، کسی که تصور میشود در جزیره ای افسانه ای گم شده...

داستان یک کشیش آمریکایی که در مکزیک کار می کند و در جریان جن گیری تسخیر شده و در نهایت مرتکب یک عمل وحشتناک می شود. هجده سال بعد، ...

یک دانشمند امریکائی بخاطر اختراع وسیله ای بسیار مهم به اسم GHOST توسط صربها ربوده شده و بقتل می رسد. در پی این اتفاق همسر او «جولی» به اتفاق یک مامور امنیتی عازم ژنو می شود تا صندوق امانات محرمانه شوهرش را که حاوی فرمول ساخت اختراعش است باز کنند. در این مدت یک تفنگدار ماهر نیروی دریائی به اسم «شان» ماموریت می یابد از ۵ فرزند جولی مراقبت کند زیرا احتمال ربوده شدن بچه ها وجود دارد. شان در ابتدا تصمیم می گیرد با اعمال نظم در خانه از پس آنها بر بیاید، اما پس از استعفای پرستار بچه ها وظیفه سنگینی بر عهده او گذاشته می شود...

«تام» یک سال بعد از آشنایی با «وایولت» به او درخواست ازدواج می دهد، اما اتفاقاتی غیر منتظره باعث می شود دوران نامزدی آن دو بیش از حدی که فکرش را می کردند طول بکشد...

پس از فرار از دست ماز، گلادرزها در حال حاضر با مجموعه جدیدی از چالشها در جاده ی بی انتها با چشم اندازی مملو از موانع غیر قابل تصور روبرو می شوند.

پس از خیانت تیریسا و به دام افتادن تعدادی از افراد و دوستان تامِس به دست ویکِد، تامس به فکر نجات دادن افراد به دام افتاده از جمله مینهو ،یکی از دوستانش، می افتد و با عملیاتی سخت یک کانتینر از افراد مصون (افرادی که نسبت به ویروس فیلر مصون هستند و برای درمان و واکسن سازی دارو به آنها نیاز است) را نجات می‌دهد اما مینهو در بین آنان نیست ولی تامس و دوستانش نا امید نمی‌شوند و به کمک گَلی که در فیلم اول تصور کردیم مرده است ( اما زنده مانده) به داخل شهری می‌روند که پایگاه اصلی ویکد است و با دیوار های بلند احاطه شده...

نوبی (ساشا بارون) مردی از طبقه پایین است که در یک دهکده ماهیگیری با همسر و نه فرزندش زندگی شادی را دارد و تنها مسئله ای که در بیست و هشت سال گذشته او را آزار می دهد فقدان برادر کوچکترش "سباستین" است. نوبی وقتی او را می یابد متوجه میشود که عضو بسیار حرفه ای سازمان جاسوسی انگلیس است و...

یک تازه عروس برای شروع زندگی به ملک خانوادگی باشکوه همسرش در سواحل انگلیس میرود و در آنجا خود را در نبرد با سایه همسر اولش ربکا می یابد, که مدت ها پس از مرگش هنوز خاطرات و میراثش در آن خانه زنده است...