سه سال بعد از استعفای ریچارد نیکسون(فرانک لنجلا) ، رئیس جمهور امریکا همچنان ساکت بود و در مورد رسوایی واترگیت حرفی به میان نیاورده بود.تا اینکه حاضر شد با یکی از شومن های تلویزیون در یک نشست مطبوعاتی شرکت کند. ولی انتخاب مصاحبه کننده در این نشست توسط نیکسون همه را شگفت زده کرد زیرا او دیوید فارست(شین) را بعنوان مجری برگزید ولی سرانجام این نشست به یک نبرد هوشمندانه در برابر دوربین انجامید …

«جون پرل» (مسترسن)، زن جوانی است که از لحاظ روانی مشکلاتی دارد و با برادرش، «بنی» (کویین) زندگی می کند. «جون» پس از آشنایی با «سام» (دپ)، پسر عموی یکی از دوستان «بنی»، به او دل می بندد. «سام» نیز، برخلاف میل «بنی» به «جون» علاقه پیدا کرده است. سرانجام «بنی» و «جون» نقشه ی فراری می کشند...

قبل از اینکه «چارلز ژاویر» (جیمز مک‌آووی) و «اریک لنشر» (مایکل فسبندر) به نام‌های پروفسور ایکس و مغناطیس مشهور شوند، دو مرد جوان بودند که به قدرت‌های بخصوصشان پی می بردند. قبل از اینکه به دشمنان قسم خورده تبدیل شوند، آن‌ها بهترین دوستان یکدیگر بودند و به همراه دیگر جهش یافتگان در مقابل بزرگترین تهدید جهان صف آرایی کردند. و در همان زمان بود که اولین اختلافات در بین آن دو شکل گرفت...

این فیلم به بررسی زندگی دکتر ویلیام مولتون مارستون، آفرینش زن شگفت انگیز در سال ۱۹۴۱، همسرش الیزابت و رابطه آن ها با الیو برن می پردازد. مارستون با نام مستعار چارلز مولتون، ویژگی های زنانه و آیده آل خودش، الیزابت و الیو را در هم ادغام می کند تا یک شخصیت قهرمان بسازد که الگوی دختران و پسران جوان قرار بگیرد.

این فیلم بر اساس یک رمان موفق نوشته ی ایان رِید ساخته شده است. یک زن جوان به همراه دوست پسرش به مزرعه ی متروکه ی پدر و مادرش می رود. مدتی بعد او تمام چیز هایی که درباره ی خود و دوست پسرش می دانست را زیر سوال می برد...

«دیوید» (هارلسن) و «دایانا» (مور) زن و شوهر جوانی هستند که دل باخته ی یکدیگر هستند و دچار مشکلات مالی شده اند. این دو به امید به دست آوردن پولی که نیاز دارند به لاس وگاس می روند، اما به مقصود خود نمی رسند. تا این که با مرد میانسال باوقاری آشنا می شوند که نامش «جان گیج» (ردفورد) است و به زوج جوان پیشنهاد عجیبی می کند ...

شهر کوچکی در میسی سیپی. «جیک بریگانس» (مکانگی)، وکیلی تازه کار، دفاع از مردی سیاه پوست به نام «کارل لی هیلی» (جکسن) را به عهده می گیرد. «کارل» دو جوان سفید پوست را به خاطر اذیت و آزار دختر ده ساله اش کشته و این در شرایطی است که کوکلوکس کلان های محلی به رهبری «فردی لی باب» (کیفر ساترلند) محبوبیت دوباره ای پیدا کرده اند.

این فیلم به یک موضوع مهم اجتماعی در غرب، یعنی به فاصله‌ی طبقاتی بین غنی و فقیر که بعد از بحران اقتصادی عمیق‌تر شده است اشاره دارد: کیت (کاترین کنر) یک زن مرفه نیویورکی است که نسبت به همنوعان فقیرش که در نیویورک زندگی می‌کند، احساس گناه دارد...

«کازانوا» مرد زن بازی است که بعد از آشنایی با یک زن معمولی ونیزی، تلاش می کند به معنای واقعی عشق پی ببرد...

داستان با یک فاجعه جهانی آغاز می‌شود که دنیا را به روزهای پایانی آن می‌رساند و در این بین یک محقق رهبری گروهی را برای مقابله با فاجعه به عهده می‌گیرد.

زنی که از بیماری پارکینسون رنج می برد با یک دلال دارو آشنا می شود، و پس از مدتی در میابند که هردو معتاد چیزی هستند بنام «عشق».

"ورونیکا فرانکو" در ونیز قرن شانزدهم با بی پولی زندگی می کند.او فرانسه را متقاعد می کند تا در جتگ علیه ترکیه به ونیز کمک کند.او با این کار تبدیل به قهرمان شهر می شود.اما وقتی طاعون به شهر وارد می شود،کلیسا او را به جادوگری متهم می کند...

یک نویسنده کتابهای علمی تخیلی که به تازگی همسر خود را از دست داده تصمیم می گیرد سرپرستی پسری 6 ساله که ادعا می کند از مریخ آمده است را به عهده بگیرد...

افراد مشهور تفسیرهای خود از خاطراتی که توسط افراد مختلف در مورد "مرلین مونرو" نوشته شده را بیان می کنند...