«کتی» همسری عالی در دهه پنجاه هست و زندگی ایده آلی دارد، بچه‌های سالم، شوهر موفق، و موقعیت اجتماعی بالا، ولی وقتی شوهرش را در حال بوسیدن یک مرد میبیند زندگی عالی اش به هم پیچیده می‌شود و از کنترل خارج می‌شود و در این بین دوستی او با باغبانش «ریموند» که سیاه پوست هست و چنین روابطی در آن زمان از نظر جامعه رد شده هستند زندگی اش را از این هم پیچیده تر می‌کند. کتی زخم خورده و تلاش «فرانک» شوهرش برای نجات ازدواجشان و رابطه پیچیده کتی با ریموند فصل دردناکی در زندگی آنها ایجاد میکند…

در شهر نیویورک یک دختر در میان جدایی تلخ پدر و مادرش و جنگ بر تحت سرپرستی قرار گرفتنش، گیر افتاده است و...

استاد زبان انگلیسی، یک سال پس از فوت دوستش، توانایی برامدن از عهده کارهای روز مره خود در سال 1960 را ندارد...

ادامه فیلم " سکوت بره ها " که در فلورانس ایتالیا پس از گذشت یک دهه از حوادث قبلی آغاز می شود .کلاریس استارلینگ مامور FBI با هانیبال که یک بیمار روانی است و در یک زندان با امنیت بسیار بالا نگهداری می شود ، ملاقات می کند . هانیبال از زندان می گریزد و به امریکا باز می گردد و می کوشد تا با استارلینگ تماس بگیرد و نقشه انتقام جویی از یکی از قربانیان قدیمی اش را اجرا کند...

«دکتر آنا فاکس» جامعه‌گریز که به تنهایی زندگی می‌کند، در حال جاسوسی از همسایه‌ی جدیدش در نیویورک سیتی، جنایتی را با چشمانش مشاهده می کند...

کاترین و دیوید استوارت (جولیان مور، لیام نیسون) یک زوج ثروتمند هستند که در منطقه ای مجلل در تورنتو زندگی می کنند.اما همه چیز در بهشت کوچک آنها خوب نیست.کاترین میشود که دیوید که یک استاد موسیقی است با شاگردانش به او خیانت میکند.او فردی را بنام کلوئی (آماندا سیفرید) را استخدام می‌کند تا با دیوید ملاقات کند و ببیند آیا او تسلیم وسوسه می‌شود یا نه اما ...

آدری وودز (جولیان مور) و دنیل رافرتی (پیرس برازنان) وکلای طلاق رقیب هستند که کاملاً متضاد هستند: او به قانون تکیه می کند، در حالی که او به شخصیت. آنها استخدام می شوند تا طرف های مخالف یک پرونده طلاق سلبریتی را شامل یک ستاره راک (مایکل شین)، یک طراح لباس (پارکر پوزی) و اختلاف حضانت بر سر یک قلعه ایرلندی باشند. آدری و دانیل با هم در ایرلند به سر می‌برند، جایی که در کمال تعجب، جرقه‌هایی بین آن‌ها پرواز می‌کند.

مردمان شهری به طور ناگهانی همگی به یك كوری مسری مبتلا می شوند جز زنی ( مور ) كه استثنائا كور نشده و جامعه اش را می بیند كه چطوری حد و مرزها را پشت سر می گذارند...

داستان درباره ماجراجویی های مردی جوان در صنعت فیلمهای بزرگسالان دهه 70 و 80 میلادی است...

افسر پلیس اهل نیو جرسی لورل هستر و همکارش استیسی آندره هر دو در تلاشند تا حقوق بازنشستگی لورل را که به سرطان مبتلا شده بگیرند.

«جان مارتلو» ( جوزف گوردن-لویت ) همه چیز در زندگی اش بر وقف مرادش است: آپارتمان، اتومبیل،‌ خانواده، و البته زن های زیبا. با این حال او از شرایط ناراضی است و به دنبال لذت بیشتری در روابط جنسی اش می گردد. از این رو جان با دو زن متفاوت آشنا شده و بواسطه رابطه اش با آن دو درس های بزرگی در مورد زندگی و عشق می گیرد...

۴ سال پس از حوادث پارک ژوراسیک در جزیره نوبلار، «جان هاموند» در می یابد که در جزیره سورنا واقع در نزدیکی جزیره نوبلار تعدادی زیادی دایناسور پرورش یافته اند. گروهی به رهبری پسر عموی هاموند که اکنون کنترل شرکت اینجن را در دست گرفته تصمیم دارند تا این دایناسورها را اسیر کرده و به پارک دایناسورها در سان دیگو منتقل کنند تا از این طریق بتواند درآمد کلانی را بدست آورند...

داستان فیلم در گذشته دور رخ می دهد. در این دوران گریگوری معروف به شبح (جف بریجز) از آخرین بازماندگان نسلی است که سرزمینشان را از شر ساحره ها و معروف ترین آنها یعنی مادر مالکین (جولیان مور) نجات داده است. اما به تازگی مالکین موفق شده خود را از اسارت آزاد کند و گریگوری هم در شرایط حال، قادر نیست مانند گذشته از سرزمینش به خوبی محافظت کند و نیاز به تربیت یک شاگرد برای جایگزین کردن خودش بیش از پیش احساس می شود. به همین منظور وی شاگردی به نام تام وارد ( بن بارنز ) را به شاگردی می پذیرد اما...

"جف لبوفسکی" وقتی به خانه بازمیگردد توسط دو مرد که برای پس گرفتن پولی که همسر او به مردی بدهکار است به او حمله می کنند.بعد از ضرب و شتم او آنها متوجه می شوند که فرد دیگری را با همان نام اشتباه گرفته اند و ...