در این قسمت داستان از دیدگاه زن روایت می شود، داستان یک زوج عاشق که سعی دارند دورانی که باعث عاشقی‌شان شد را بررسی کنند. دورانی که نتیجه اش هم اکنون به مخاطره افتاده و مانند آن روزها نیست.

در این قسمت داستان از دیدگاه مرد روایت می شود، داستان یک زوج عاشق که سعی می کنند دورانی که باعث عاشقی‌شان شد را بررسی کنند. دورانی که نتیجه اش هم اکنون به مخاطره افتاده و مانند آن روزها نیست...

«دنیر رمبو» (با یه) کارش را در تلویزیون رها می کند تا به کوهستان برود. دوستش، «پل» (دوترون) هم از ترک کردن شهر و هم از جدایی از «دنیز» می ترسد. «ایزابل»(هوپر) به شهر می آید تا حرفه ی بدنام خواهرش را دنبال کند. حالا «پل» خود را بین این دو زن می بیند و سرانجام تصمیم می گیرد در شهر بماند.

صبحی در حومه یکی از شهرهای فرانسه سال ۱۹۵۰، در کاخی دور افتاده، یک خانواده قرار است برای جشن دور هم جمع شوند. اما جشنی در کار نخواهد بود، زیرا مرد خانواده به قتل رسیده است، و بدون شک قاتل یکی از هشت زنی است که به او نزدیکتر بوده اند...