هالیوود، سال 1951. «ادوارد د. وود جونیر» (دپ)، کارگردان فیلم های کم هزینه سعی می کند به هر طریقی فیلمی با شرکت دوستش، «دولورس فولر» (پارکر) بسازد. «وود» با «بلالوگوسی» (لندو)، بازیگر قدیمی فیلم های ترسناک که اینک به مرفین معتاد شده، ملاقات می کند و درصدد ساختن فیلمی با شرکت «لوگوسی»، «دولورس فولر» (پارکر) و یک کشتی گیر سوئدی سنگین وزن به نام «تور جانسون» (استیل) برمی آید.

اسکات لنگ و هوپ فن داین، به همراه هنک پیم و جنت فن داین، دنیای کوانتوم را کشف می‌کنند. جایی که با عجیب‌ترین موجودات رو در رو شده و مسیری ماجراجویانه را در پیش می‌‌گیرند، که ورای حد تصور آن‌هاست.

یک دانشجوی خجالتی سعی دارد به خانواده‌اش در اوهایو برسد، یک مرد خشن عشق اسلحه بدنبال آخرین توئینکی می گردد، و دو خواهر در تلاشند تا به یک شهر بازی برسند. همه آن‌ها در حالی مسیرشان را می پیمایند که کل امریکا از زامبی‌ها پر شده است.

موگلی (نیل ستی) که از بدو تولد توسط یک خانواده گرگ بزرگ شده است، وقتی ببر ترسناک، شیر خان (ادریس البا) غرش قدرتمند خود را به راه می اندازد، باید تنها خانه ای را که می شناسد ترک کند. پسر جوان با هدایت یک پلنگ (بن کینگزلی) و یک خرس آزاده (بیل موری)، با مجموعه ای از حیوانات جنگل، از جمله یک مار پیتون لغزنده و یک میمون سخنور آشنا میشود. در طول مسیر، موگلی درس‌های ارزشمندی از زندگی می‌آموزد، زیرا سفر حماسی او برای کشف خود به سرگرمی و ماجراجویی منجر می‌شود.

داستان مردم شهری به اسم کانترویل که متوجه میشوند توسط گروهی از زامبی ها محاصره شده اند.

داستان پسری جوان که والدینش اخیرا از یکدیگر جدا شده اند. او رابطه ای دوستانه با فردی عجیب و غریب که دوران جوانی را در جنگ به سر برده برقرار می کند.

شهر امبر و شهردار آن برای نسل های آینده دنیایی زیبا و روشن خلق کرده اند. اما اصلی ترین و قوی ترین ژنراتور شهر دچار مشکل شده و تمام لامپ های بزرگ شده شروع به روشن و خاموش شدن کرده اند. «لینا میفلیت» و «دون هارو»، دو نوجوان تصمیم به دنبال سرنخ های موجود برای گشودن راز قدیمی شهر می گیرند. هدف آنها کمک به خروج اهالی شهر قبل از خاموش شدن همیشگی لامپ هاست...

20 سال بعد از آخرین ماجراجویی آنها، لوید و هری هنوز بهترین دوستان یکدیگرند و دوباره یک ماجراجویی جدید را به اتفاق یکدیگر آغاز می کنند.

جان دونوهو (زک افران) یک کهنه‌سرباز ۲۶ ساله نیروی دریایی ایالات متحده که به عنوان یک دریانورد تجاری کار می‌کند یک شب در سال ۱۹۶۷ در یک بار در شهر نیویورک به چالش کشیده می‌شود. مردانی که جمع شده بودند، خانواده و دوستان خود را در جنگ جاری ویتنام از دست داده بودند. یکی از دوستان ایده‌ای را مطرح کرد که بسیاری ممکن است آن را مضحک بدانند: یکی از آن‌ها باید مخفیانه وارد ویتنام شود، دوستان خود را در جنگ ردیابی کند و به هر یک از آنها پیام‌های حمایت از خانه، کمی خنده و آبجو بدهد.

«فیل» (مورای)، گزارشگر هواشناسی تلویزیونی اهل «فیلادلفیا» با نارضایتی به شهر کوچکی می رود تا مراسم سالانه ی روز معروف دوم فوریه را پوشش دهد. صبح روز بعد از خواب بیدار می شود و در می یابد که بار دیگر دوم فوریه است. این اتفاق مرتبا در روزهای بعد هم رخ می دهد...

مایکل دورسی، یک بازیگر ناموفق برای گرفتن نقشی در یک سریال بیمارستانی، خود را به شکل یک زن درمی آورد.

سه استاد فراروان شناس که به تازگی از دانشگاه اخراج شده اند، تصمیم می گیرند یک مغازه باز کنند و به شکار روح ها مشغول شوند...

«ماکس فیشر» ( شوارتسمن )، پسر پانزده ساله ی نامتعارف، در سال دهم دبیرستان راشمور درس می خواند. او نوجوانی است بی بضاعت، که رؤیاهای بزرگ در سر دارد و عاشق کارهایی است که ربطی به درس و مشقش ندارند. اما نمره های پایینش در امتحانات، باعث اخراجش از مدرسه ی راشمور می شود...

۵ سال بعد از ماجراهای فیلم اول، شکارچیان روح که شغلشان را بخاطر منع قانونی از دست داده اند. اما «دانا‌» دوباره با روح ها مشکل پیدا می کند و شکارچیان روح بار دیگر وارد عمل می شوند...

روایت مادری جوان که ارتباطش را با پدرش احیا می کند, و به همراه او در نیویورک دست به ماجراجویی می زند.