جزیره هارپر زمانی صحنه یک سری قتل های وحشتناک بود. هفت سال بعد، خانواده و دوستان برای عروسی در جزیره جمع می شوند، اما یکی یکی شروع به مردن می کنند.

یک کابوی به نام «ویلیام» نزدیک به ده سال است که از آدمکشی دست برداشته و در کلبه‌ای کوچک به همراه بچه‌های خود زندگی می‌کند. او که به شدت پیر و ضعیف شده و در تامین مخارج خانواده‌اش نیز به مشکل برخورده، مطلع می‌شود که برای کشتن دو کابوی، جایزه‌ی 1000 دلاری تعیین شده است.

داستان در مورد زنی با گذشته ی غمناک است، که گذرش به شهری کوچک در مین می افتد، جایی که جادو و رمز و رازهای قصه ها به حقیقت پیوسته اند...

لوری یک وبلاگ نویس است و تصمیم می گیرد در مورد روز ولنتاین مطلبی را منتشر کند. وی پس از انتشار این مطلب با نظرات زیادی رو به رو می شود…