2006

اولین داستان جیمز باند ماموریتی بود به مقصد ماداگاسکار که در این ماموریت او در پی یک تروریست به نام مولاکاست. همه چیز بر طبق برنامه پیش نمیرود و باند برای اینکه بتواند به مخفی گاه تروریستها نفوذ کند تصمیم میگیرد که موضوع را بدون دخالت M16 بررسی کند...

اوایل دهه ی 1980. «کریس گاردنر» به سرش می زند تا کاری را در بورس نیویورک امتحان کند که در آن جا فقط یکی در بین بیست نفر می تواند روی داشتن شغلی تمام وقت با دستمزدی خوب حساب کند. حتی وقتی همسرش به خاطر این انتخاب او را ترک می کند و اوضاع بدتر و بدتر می شود کریس به اتفاق پسرش دو دستی به رؤیایش می چسبد...

«بورات» (کوئن) و تهیه کننده ی وفادارش، «عظمت» (دیویشان) را وزارت فرهنگ و اطلاعات قزاقستان به امریکا می فرستد تا درک بهتری از فرهنگ امریکایی پیدا کنند و یافته های خود را برای هم وطنان خود به ارمغان بیاورند...

در یکی از روستاهای مراکش، پدر خانواده برای دور کردن شغالها از گله، اسلحه‌ای خریداری کرده و آن را به پسرانش می‌دهد. این دو برادر بر سر دقت تیراندازی و بُرد نهایی اسلحه مشاجره می‌کنند و پسر کوچکتر یعنی «یوسف»، اتوبوسی که حامل توریستها است و در فاصله‌ای دور از آنها قرار دارد را هدف قرار می‌دهد و همین موضوع، ابعاد وسیعی از اتفاقات بعدی را رقم می‌زند.

پس از شروع جنگ آلمان و فرانسه عده ای جوان برای شرکت در جنگ وارد جوخه هوایی لاوایت میشوند رونیلز (جیمز فرانکو) که یکی از خلبانهای موفق جنگهای هوایی میباشد در یکی از ماموریتها با دختری بنام لوسین (جنیفر دکر) آشنا میشود و...

"آندرا ساچز" روزنامه نگار ساده ای است که پس از فارغ التحصیلی به عنوان دستیار دوم "میراندا پرایستلی" مدیر اجرایی خشن و جدی مجله مد مشغول به کار می شود. رویای "آندرا" تبدیل شدن به رونامه نگاری خبره و روبرو شدن با چالشهای حرفه اش می باشد.

یک کارآگاه پلیس، یک سارق بانک و یک کارگزار پرنفوذ پس از انکه فرایند سرقت بی نقص سارق به گروگانگیری منجر می شود، وارد مذاکرات پرمخاطره ی می شوند

زمانی که قلمرو مایا با زوال روبرو میشود، بزرگان تنها راه چاره را ساختن معابد بیشتر و قربانی کردن انسان ها می دانند. «جاگوار پا» مرد جوانی است که برای قربانی شدن برگزیده شده، اما می گریزد و اکنون او باید برای زنده ماندن و نجات خانواده اش بجنگد...

در سال ۱۹۴۴ اسپانیا با حکومت فاشیست، دخترخوانده یک ژنرال ارتشی سادیست، که عاشق کتاب است، برای گریختن از پدر ناتنی‌اش به یک دنیای تخیلی ترسناک، اما فریبنده می گریزد.

«زونی» (کاجول)، دختری کشمیری که از کودکی بینایی اش را از دست داده، با مردی به نام «ریحان» (عامرخان) ازدواج می کند. «ریحان» راهی برای درمان «زونی» می یابد اما وقتی پس از عمل، «زونی» چشم هایش را باز می کند، ساعتی از کشته شدن «ریحان» در یک عملیات تروریستی گذشته است...

یک مرد ساده از بمبئی بنام «ویجی» (شاهرخ خان)، توسط پلیس به کار گرفته میشود تا به جای یک تبهکار حرفه ای بنام «دون» (شاهرخ خان)، که چهره‌ای مشابه او دارد، وارد یک باند قاچاق شود. اما همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود و کارآگاهی که با او در ارتباط بوده کشته می شود. اکنون ویجی خودش به تنهایی باید هویت واقعی اش را اثبات کند.

یک تبهکار معروف که با نام «مونا بای» شناخته شده است، عاشق یک گوینده ی رادیویی بنام «جانوی» می شود که در خانه سالمندان نیز کار می کند...

Its 3 : 07 صبح و دو دختر وارد توالت لندن شدند . جووان در حال گریه کردن است و لباس‌هایش پاره شده‌است . صورتش کبود شده و متورم شده . دانکن آلن در حمام خود است و خونریزی دارد . پسر Duncan's , استوارت , پدرش را پیدا کرده و خواستار پاسخ است . درک , " دلال محبت " ( Kelly's ) , باید کلی را پیدا کند و یا کسی که پول می‌پردازد .

ویل، آرشیتکتی موفق است که با نامزدش لیو و دختر وی در محلات مرفه نشین لندن زندگی می کند. او و شریکش سندی که موفق به گرفتن پروژه ای عظیم شده اند دفتری در محله نسبتاً فقیر نشین لندن به راه می اندازند. اما به زودی دفتر مورد سرقت واقع شده و...

داستان از جایی شروع می‌ شود که جسد فردی به نام Benoit Brisset یافت می‌شود و پرونده قتل به دو پلیس واگذار می‌گردد و…

جکی چان به عنوان شخصیت رابین هود هست اما نمی تواند به خوبی او باشد. طی اتفاقاتی که می افتد او مجبور می شود که از یک نوزاد مراقبت کند و او را به سرپرستی بگیرد اما او که از عهده‌ی این کار بر نمی آید یک پرستار به نام «ملودی» را استخدام می کند تا خود به کارهای رابین هودیش...

این فیلم داستان خانواده ای را روایت می کند که قصد دارند دخترشان به فینال مسابقات ملکه ی زیبایی راه پیدا کند. آن ها برای این کار سفری را آغاز می کنند اما نمی دانند که چه چیزی در انتظارشان است...

شاه "لئونیداس" به همراه سپاهی متشکل از سیصد مرد در سال 480 مجبور می شود با سپاه ایرانیان مبارزه کند...