2000

یک زن به همراه دخترش یک مغازه شکلات فروشی در یک روستای کوچک فرانسوی باز می کند و ...

یک قاضی محافظه کار توسط رئیس جمهور امریکا منصوب می شود تا جنگ کشور بر علیه مواد مخدر را رهبری کند، اما طولی نمی کشد که در میابد دختر نوجوان خودش هم معتاد است...

بعد از سقوط فضاپیمایی در یک سیاره به ظاهر بی جان خدمه آن سعی در در شناخت بیشتر سیاره میکنند ، آنها به زودی متوجه میشوند که برای زنده ماندن باید هر چه زودتر سیاره را ترک کنند.

ساوانا، اواخر دهه ی ۱۹۲۰. «رانولف جونو» (دیمن)، گلف باز قدیمی حاضر می شود که بار دیگر به میدان مسابقه بیاید. چند روز پیش از آغاز رقابت ها، مرد مرموزی به نام «باگرونس» (اسمیت) نزد «جونو» می آید و پیشنهاد می کند که چرخ حامل چوب های گلفش را در زمین مسابقه حمل کند. «جونو» می پذیرد و «باگرونس» در مسابقه کمک بسیاری به او می کند...

در مرز جداکننده دو کره،دو سرباز کره شمالی به دست یک سرباز کره جنوبی کشته می شوند.اما یازده گلوله در جسدها پیدا می شود که به همراه 5 گلوله باقیمانده در اسلحه ضارب جمعا شانزده گلوله برای اسلحه ای که باید پانزده گلوله داشته باشد می شود...

داستان این فیلم درباره‌ی اعضای یک خانواده‌ از قشر متوسط شهر تایپه(مرکز کشور تایوان) است که هر روز با چالش‌های مختلفی روبرو می‌شوند و سوالات اساسی درباره‌ی معنای زندگی مطرح می‌کنند. آنها در تلاش هستند بین گذشته و امروز خود، رابطه‌ای ایجاد کنند تا بتوانند خود را با شرایط کنونی، وفق دهند.

ناله های یک سگ در نزدیکی خانه یک استاد دانشگاه باعث آزار او شده است و بعد از مدتی او تصمیم می گیرد که این مشکل را حل کند…

"اون جو" از خانه‌اش در ایلمر نقل مکان میکند و یه کارت تبریک کریسمس برای صاحب جدید خونه در سال 1999 به جا می‌گذارد که در نامه از او میخواهد که هر نامه ای که برای او می‌آید را بفرستد به آدرس جدیدش...

«نورمن اسپنسر» (فورد)، محقق علمی دانشگاه، روز به روز بیش تر نگران همسرش، «کلر» (فایفر) می شود. «کلر» ادعا می کند در داخل و اطراف خانه شان، در نزدیکی دریاچه ی ورمانت، صداهایی می شنود و منظره های خوفناکی مثل تصویر صورت یک زن جوان را در آب مشاهده می کند...

داستان فیلم بر اساس رویداد واقعی می باشد، در روزهای قبل از 19 جولای 1969 که برای اولین بار انسان ها قدم بر ماه گذاشتند، NASA با عده ای از تکنیسین های استرالیایی کار میکند، اما آنها ماهواره را وسط مزرعه ای مملو از گوسفند مستقر می کنند و...

پسر جوان برازنده ی که با اختلال شخصیتی خود کنار آمده، باید از دختری فراری در برابر دوست پسر سابق و همدستان فاسد او حمایت کند .

"جین" پسر بچه ای که در مدرسه زندگی می کند می خواهد از دست پدر خود فرار کرده و به پاریس نزد برادرش "جورج" برود.فیلم داستان چند زندگی مختلف را روایت می کند که در یک لجظه تغییر می کنند...

داستان در مورد روزهای معمولی از زندگی مادر و دختری در یک شهر کوچک اطراف نیویورک است. ماجرای شاد بودنها و غمگین شدنها، نیازها و تلاشها، موفق شدنها و گاهی هم شکست خوردنها. مادر ۳۲ ساله است و دختری ۱۶ ساله دارد. کابوس او در زندگی این است که دخترش اشتباهات او را تکرار کند و تمامی توان خود را در جلوگیری از این موضوع می کند....

یک نوجوان جوان با استعداد سعی می کند با خانواده گیج و ناکارآمد خود کنار بیایید.

شاید بشه گفت نسخه ی بریتانیایی friends. پر از شوخی ولی کاملاً قابل تماشا با خانواده.

صبح یک روز "مارکوس" مردی به نام "جان" را در حال سرقت از صندوق فروشگاهی می بیند اما او دستگیر می شود."مارکوس" خود را عنوان پلیس معرفی می کند و "جان" را از فروشگاه خارج می کند."مارکوس" به او می گوید که نقشه کلاهبرداری بزرگی در سر دارد و از او می خواهد که همکار او باشد...

داستان در منطقه ای از مجارستان اتفاق می افتد.در شهری که با جنگل احاطه شده .هوا به شدت سرد است.حتی این هوای سرد هم نمی تواند مانع مردم برای رفتن به چادر و تماشای برنامه سیرک شود.

دندان پزشکی امریکایی به نام «نیک» (پری) زندگی چندان روبه راهی با همسر فرانسوی - کانادایی خود، «سوفی» (آرکت) ندارد. تا این که آدم کشی مافیایی به نام «جیمی» (ویلیس) به همسایگی آنان نقل مکان می کند...