عاشقانه

ویلیام بورگنز یک نویسنده ی تحسین شده است که از سه سال پیش که همسرش اریکا او را به خاطر یک مرد دیگر ترک کرده یک کلمه هم ننوشته است. در بین جاسوسی کارهای همسرش او درگیر مسائل نوجوانانه ی دخترش سامانتا و پسرش راستی است...

یک فروشنده زن هنرمند مسافر تلاش می‌کند تا از دست یک مدیر هتل که به دنبال اوست رهایی پیدا کند…

«ورونیکا» (ژاکوب) به کراکوف می آید و در مدرسه ی موسیقی به تحصیل آواز می پردازد، اما پس از مدتی بیمار می شود و در نخستین اجرای عمومی اش روی صحنه می میرد. در همین زمان در پاریس، «ورونیک» (ژاکوب) آرزوهایش را برای بدل شدن به یک خواننده ی حرفه ای کنار می گذارد تا معلم مدرسه شود و در ضمن گویی با نوعی تله پاتی وجود همزادش را حس می کند.

تِرز (رونی مارا) دختر جوانی است که به عنوان فروشنده موقت در یک فروشگاه اسباب بازی فروشی مشغول به کار است. وی که علاقه فراوانی به عکاسی نیز دارد در یکی از روزهای فعالیتش در این فروشگاه، با زنی به نام کارول (کیت بلانشت) آشنا می شود که قصد خرید یک اسباب بازی برای دخترش را دارد. کارول پس از خروج از فروشگاه بصورت اتفاقی دستکش خود را در فروشگاه جا می گذارد و ترز نیز تصمیم می گیرد تا آن را به آدرس منزل وی ارسال نماید. کارول که درگیر ماجرای جدایی اش از همسرش هارج (کایل چندلر) و حق حضانت دخترش می باشد، در شرایط روحی نامساعدی به سر می برد. در این اوضاع، ترِز به زندگی کارول وارد می شود …

تابستان به تازگی در پاریس از راه رسیده است. "ماری" ، "آن" و "فلورین" نوجوانان پانزده ساله ای که در استخری محلی مشغول شنا هستند، جائی که عشق و علاقه ناگهان به وجود می آید و...

آندین به عنوان سخنران مباحث تاریخی بخش توسعه شهری برلین مشغول به کار است . وقتی مرد مورد علاقه اش او را ترک میکند، افسانه‌های باستانی به سراغش می‌آیند.آندین باید مردی را که به او خیانت کرده به قتل برساند و به آب برگرداند.

النا و جیک در شب سال نو به طور اتفاقی ملاقات و در مورد یک تاکسی مشاجره می‌کنند. با این حال، به جای اینکه پس از هم‌نشینی در تاکسی، هر یک راه جداگانه خود را طی کنند، یک رابطه پرشور را آغاز می‌کنند.

در یکی از مناطق معروف حومه ی شهری داکار، کارکنان ساخت و ساز یک برج بزرگ که ماه ها حقوقشان پرداخت نشده است تصمیم می گیرند از طریق اقیانوس کشور را ترک کنند؛ به امید آینده ای بهتر.

داستان زن و شوهری که در آستانه 45 امین سالگرد ازدواج خود هستند، نامه ای غیر منتظره را دریافت میکنند که خبر از تغییر در زندگی آنها میدهد.

زنی جوان و هراسان، در حالی که دوستان بی میل خود را درگیر خود کرده، سراسیمه به مکزیک یاز می گردد تا ایمیل جنجالی را که برای دوست پسر جدیدش فرستاده بود را حذف کند.

داستان زندگی زن و شوهر جوانی که با مردی بسیار مسن تر در هم می آمیزد، زیرا او به عشق گذشته خود بازتاب می یابد.

مرا به خاطر بسپار، داستان رابطه عاشقانه ایست میان تایلر ( رابرت پاتینسون ) پسر جوانی که والدینش پس از خودکشی برادرش از هم جدا شده اند و آلی ( امیلی دی رایون ) دختر جوانی که شاهد قتل مادرش بوده است...

یک دانش آموز پسر افسرده به نام «برنت» دعوت دختری بنام «لولا» را برای مراسم رقص پایان دوره رد می کند. این دختر به همراه پدرش نقشه ای وحشیانه برای انتقام گرفتن از برنت ترتیب می دهد...

ریک استیونز نوجوان روی نینا پنینگتون (سلنا گومز) کراش دارد. آنها با هم به یک سفر دوستانه را شروع میکند در حالی که نینا در جدال با دوست پسر سلطه گر خود کوین است...

«تولا» (واردالوس) زن یونانی / امریکایی سی و چند ساله، در رستوران یونانی پدر و مادرش در شیکاگو کار می کند و هنوز مجرد است. تا این که با مرد ظاهرا بی عیب و نقصی به نام «ایان میلر» (کوربت) آشنا می شود که معلم مدرسه است. این دو خیلی زود دل باخته ی یک دیگر می شوند. اما دو مشکل وجود دارد: «ایان» اولا یونانی نیست و ثانیا گیاهخوار است و این هر دو مورد، خانواده ی «تولا» را به وحشت می اندازد.

این فیلم به داستان زندگی جی.آر.آر. تالکین می پردازد؛ نویسنده ی داستان های هابیت و ارباب حلقه ها که در کودکی پدر و در نوجوانی مادر خود را از دست داد، در مدرسه با بچه هایی آشنا شد که مانند خود او طرد شده بودند. در این روابط او دوستی، محبت و الهام هنری را یافت.

داستان زنی که به دنبال دوست پسر خود که به مریخ مهاجرت کرده است، روانه آنجا می شود.

داستان دو دانش آموز دبیرستانی به نام های میو میزونو و شویا شینوهارا که دو سال با هم قرار گذاشتند و قول دادند که تحت هر شرایطی، روز اول هر ماه جدید با هم یک فیلم تماشا کنند.