ژاپن

مکس واکر، افسر یک آژانس امنیتی که سفر در زمان را تنظیم می کند، باید جان خود را در برابر یک سیاستمدار پنهانی که قصد دارد گذشته را برای کنترل آینده تغییر دهد، مقابله کند.

دو لوله کش بروکلین، ماریو و لوئیجی، باید به بعد دیگری سفر کنند تا شاهزاده خانمی را از دست دیکتاتور شیطانی پادشاه کوپا نجات دهند و او را از تسلط بر جهان باز دارند.

داستان Abe no Seimei، افسانه ای که در ژاپن باستان زندگی می کرد و به عنوان کشیشی که در اداره پیشگویی ایالتی فرماندهی میکند، صلح امپراتوری را حفظ میکند.

پس از کشته شدن مادرش، توانایی سفر در زمان ساتورو او را به ۱۸ سال پیش می برد تا از مرگ او و سه همکلاسی اش جلوگیری کند.

جوان، آزاد و دیوانه وار عاشق. در نوجوانی، دنیا صدف آنها بود، اما در بزرگسالی، زندگی آنها تیره تر به نظر می رسد، مانند یک قطعه بسیار مهم گم شده است.

آنزو موراتا را دنبال می کند که سیزده سال پس از سوختن خانه خانواده ثروتمند میتارای در آتش سوزی، به عنوان خانه دار به خانه میتارای ها نفوذ می کند تا خانه و خانواده ای را که از او گرفته شده است پس بگیرد.

هنگامی که هفت ربات پیشرفته جهان و متحدان انسانی آنها یکی یکی کشته می شوند، بازرس Gesicht به زودی متوجه می شود که او نیز در خطر است.

یک دانش آموز دبیرستانی به دنیای فانتزی با مزایای متمایز منتقل می شود. او برای به دست آوردن حرمسرا از دختران زیبا به تلاش می پردازد.

وقتی کیوتاکا وارد دبیرستان نخبگان تحت حمایت دولت می شود، متوجه می شود که این سیستم آموزشی چقدر شایستگی دارد. دبیرستان ارشد Koudo Ikusei یک مدرسه معتبر پیشرو با امکانات پیشرفته است که در آن تقریباً 100٪ دانش آموزان به دانشگاه می روند یا شغل پیدا می کنند.

داستان یک دختر یتیم به نام ریکو را دنبال می‌کند که پسری رباتی به نام رگ را پیدا می‌کند و با او دوست می‌شود و به امید کاوش در آن و یافتن مادرش به اعماق زمین می‌رود.

میناتو 19 ساله خجالتی و بی دست و پا، اما با اخلاق و دلسوز، پس از ناکامی در ورود مجدد به دانشگاه، با موسوبی، دختری هم سن و سال خود که او را با توانایی های فوق بشری خود شگفت زده می کند، برخورد می کند.

در زمان جنگ‌های منطقه‌ای در ژاپن، ارباب دایگو کاگه میتسو قردادی با 12 شیطان میبندد تا در ازای نوزاد متولد نشده‌اش، رفاه و آسایش را به سرزمینش تقدیم کنند. نوزاد ناقص متولد شده در رودخانه رها می‌شود. در حالیکه قلمرو کاگه میتسو به رونقی که وعده‌اش داده شده بود دست میابد. سالها بعد، “دورورو” دزد جوان با “هیاکیمارو” مرموز روبرو می‌شود، پسری که به جای بازوانش تیغه‌های شمشیر قرار دارد و چشمان نابینایش به نظر می‌رسد که قادر به دیدن هیولاهاست.

در دوران کودکی، ماسامونه ماکابه یک بار از دست دختری ثروتمند و زیبا به نام آکی آداگاکی، که به او لقب "خوکی" داده بود، رنج زیادی کشید. به خاطر ظاهر چاقش ماسامونه در جستجوی انتقام از شکنجه گر خود، سخت تلاش می کند تا خود را بهبود بخشد و به عنوان یک دانش آموز دبیرستانی فوق العاده زیبا و البته خودشیفته باز می گردد. وقتی او یک بار دیگر با آکی روبرو می شود،

پس از تجاوز توسط یک فئودال شیطان صفت و متعاقباً تبعید شدن از روستای خود، یک دختر دهقانی با شیطان پیمان می بندد تا قدرت جادویی به دست آورد و انتقام او را بگیرد.

آلتو گلدفیلد، دانشجوی یک آکادمی جادویی، یک دایره جادویی را می نویسد، در نهایت شیطان قدرتمندی به نام ورمیل را احضار می کند.

پسری که در تمام عمرش به طرز وحشیانه‌ای مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، دری به دنیایی دیگر می‌یابد که به او امکان دسترسی به مهارت‌های تقلب و فرصت‌هایی برای داشتن زندگی بهتر را می‌دهد.

هیرایاما از زندگی ساده خود به عنوان نظافتچی توالت در توکیو کاملا راضی به نظر می رسد. خارج از برنامه روزمره بسیار ساختارمند، او از علاقه اش به موسیقی و کتاب لذت می برد.همچنین عاشق درختان و عکاسی از آنهاست.تا اینکه مجموعه ای از برخوردهای غیرمنتظره با دیگران، به تدریج بیش از پیش،گذشته او را آشکار می کند...

داستان در دنیایی فانتزی می گذرد که در آن "شوالیه شکست خورده" ایکی کوروگان با استلا ورمیلیون ملاقات می کند که یک اعجوبه محسوب می شود. این دو در حین آموزش برای تبدیل شدن به شوالیه های بزرگ، نقاط ضعف یکدیگر را جبران می کنند و با یکدیگر رابطه برقرار می کنند.